زنان در حاکمیت مردانه روزنامه های ایران، ژیلا بنی یعقوب

» دیگر نوشته های ژیلا بنی یعقوب
» نسخه قابل چاپ
» ارسال به بالاترین
» ارسال به دنباله
ژیلا بنی یعقوب
آن چه در باره حاکمیت مردانه در روزنامه سرمایه روایت می کنم در اغلب موارد فقط مختص به این روزنامه نیست. تجربه پانزده – شانزده ساله روزنامه نگاری ام در روزنامه های مختلف ایران به من اثبات کرده که بسیاری از مسائل و مشکلات یکسان است

تبلیغات خبرنامه گویا

[email protected]

www.zhila.net
[email protected]

تا یک ماه پیش به عنوان دبیر گروه اجتماعی روزنامه سرمایه در این روزنامه مشغول به کار بودم .صفحه اقتصاد زنان که سه روز در هفته منتشر می شد از جمله صفحه های تحت مسوولیت من بود. صفحه ای که دوستش داشتم و خاطرات تلخ و شیرینی از آن دارم.
امروز که این مطلب را می نویسم از شش نفری که برای گروه جامعه از جمله صفحه زنان کار می کردیم تنها دو نفر باقی مانده و بقیه استعفا داده ایم. در این مدت از گروههای دیگر نیز کسانی این روزنامه را ترک کرده اند. دلایل این قطع همکاری برای هرکس مختلف و متفاوت بود اما فصل هایی مشترک داشت:نبود امنیت روانی و اقتصادی ،مشکلات متعدد صنفی ،مدیریت غیرشفاف و …البته برای من و دوستانم بطور ویژه این یکی را هم اضافه کنید: حاکمیت قدرت مردسالارانه.
انتشار صفحه زنان تجربه ها و آموزه های زیادی برای من و همکارانم داشت که سعی می کنم در این مقاله به بخشی از آن اشاره کنم. گرچه شیرینی و پویایی کار برای چنین صفحه ای کم نیست اما دشواریهای کار در حاکمیت مردانه یک روزنامه را نه فقط کم نمی کند که گاه افزایش هم می دهد.
آن چه در باره حاکمیت مردانه در روزنامه سرمایه روایت می کنم در اغلب موارد فقط مختص به این روزنامه نیست. تجربه پانزده-شانزده ساله روزنامه نگاری ام در روزنامه های مختلف ایران به من اثبات کرده که بسیاری از مسائل و مشکلات یکسان است اما من در اینجا مسائل روزنامه سرمایه را تنها به عنوان بک مطالعه موردی گزارش می کنم . گرچه در تمامی موارد قابل تعمیم به همه روزنامه های ایران نیست اما می تواند به مخاطب بصیرتی نسبتا عمیق از اوضاع روزنامه های ایران به دست دهد.
از آنجا که در این مقاله بارها از واژه هایی همچون گفتمان قدرت مردسالارانه استفاده کرده ام ،تاکید می کنم که گفتمان قدرت مردانه فقط به مردان اشاره ندارد و حتی زنان را هم در بر می گیرد، همچنان که نظام مرد سالار و یا پدر سالار هم فقط رفتار مردان را در بر نمی گیرد.فقط مردان نیستند که روابط قدرت مردانه را باز تولید می کنند،زنان هم هستند. و گاهی زنان هم در چارچوپ همین روابط قدرت حرکت می کنند و در مواردی شاید بدتر از مردان هم در این باره رفتار کنند.
در حال حاضر و پس از نزدیک به سه سال که از انتشار مداوم سه صفحه اقتصاد زنان در هر هفته در روزنامه سرمایه می گذرد، مدیران این روزنامه آن را به یک صفحه و گاه حتی نصف صفحه در هفته تقلیل داده اند. تنها صفحه بازمانده ، از نظر حرفه ای و کیفی فاصله زیادی با اهداف اولیه بنیانگذاران این صفحه دارد .

اقتصاد زنان

سه سال پیش کار با روزنامه سرمایه را به عنوان مسوول صفحه زنان آغاز کردم صفحه ای که با اتکا به تجربه و توان گروه کانون زنان ایرانی( ۱) بنیان گذاشته شد
همکاران صفحه زنان روزنامه سرمایه در واقع همان همکاران وب سایت کانون زنان ایرانی بودند.صفحه ای که با استقبال و تشویق برخی از فعالان حقوق زنان در ایران همراه شد.
کمی که گذشت همراهی ،اشتیاق ،توانمندی و علاقمندی گروه کانون زنان ایرانی موجب شد که به مدیران روزنامه پیشنهاد بدهم صفحه زنان از یک صفحه در هفته به سه صفحه در هفته افزایش پیدا کند.اول پاسخ شان پر از تردید بود و سوال :”می خواهید در این صفحه ها چه بکنید؟ انتشار چنین صفحه هایی چه عواقبی برای روزنامه در پی خواهد داشت؟”
نا آشنایی با موضوع زنان شاید یکی از علل اصلی تردیدهایشان بود.تردیدی که گاه به ترس شبیه می شد.اصرارهای من به جایی نرسید.
یکی -دو ماه بعد مسوولان روزنامه به من پیشنهاد دادند که مسوولیت گروه اجتماعی روزنامه را با توجه به تجربه چند دبیری سرویس که در روزنامه های مختلف داشته ام بپذیرم .من نیز در مقابل پیشنهاد آنها شرطی گذاشتم :”می پذیرم به شرطی که شما هم سه صفحه ی زنان را در هفته بپذیرید.”.پس از بحث های فراوان توافق نهایی حاصل شد و من شدم دبیر گروه اجتماعی روزنامه که صفحه های” جامعه” ، “آخر” و البته ” زنان ” را منتشر می کرد.
امتیاز روزنامه سرمایه تحت عنوان علوم انسانی صادر شده اما در عمل گرایش اصلی اش مسائل اقتصادی است.خواسته دکتر عبده تبریزی ، مدیر مسوول روزنامه از ما این بود که رویکرد اصلی صفحه زنان با توجه به مشی اقتصادی روزنامه “اقتصاد زنان” .قرار دهیم.
صفحه اقتصاد زنان با تمرکز بر تبعیض هایی که زنان تنها به دلیل جنسیت خود در حوزه اقتصاد بوی‍ژه اشتغال با آن روبرو می شوند ،کلید خورد.
اگر چه پیشنهاد مدیر مسوول مشوق ما در انتخاب این رویکرد بود اما کانون زنان ایرانی به عنوان مبتکر راه اندازی این صفحه ها در روزنامه سرمایه همواره بر این اعتقاد است که یکی از مشکلات جدی جنبش زنان ایران کم توجهی به موضوع اقتصاد زنان بوده است. ما اعتقاد داریم که اقتصاد حلقه مفقوده جنبش زنان ایران است و به قول شهلا لاهیجی، مدیر انتشارات مطالعات زنان و روشنگران براین باور بوده و هستیم که حقوق برابر، آزادی و تساوی میان زن و مرد بدون استقلال اقتصادی و مسوولیت در تولید معنایی ندارد به همین دلیل در همان حال که در حد بضاعت اندکمان در کنار دیگر خواهران و برادارانمان در حنبش زنان ایران ، برای تغییر قوانین تبعیض آمیز می کوشیم ، راههای توانمند شدن زنان در عرصه اقتصاد و استقلال اقتصادی آنان را نیز مورد توجه قرار می دهیم و مباحث اقتصاد زنان را به عنوان یکی از چالش های جدی زنان مطرح کنیم.
کار در صفحه زنان برای ما هیجان انگیز و پویا بود.در همین پویایی و هیجان بود که سعی می کردیم اقتصاد فمینیستی را بیاموزیم .بیشتر در این حوزه بخوانیم و از صاحبنظران این حوزه کمک بخواهیم و آموخته هایمان را به خوانندگان خود منتقل کنیم.
اقتصاد فمینیستی در مجموع به معنای وارد کردن نقد و تحلیل تبعیض جنسیتی در نظریه, سیاستگذاری و حیات اقتصادی است. بسیاری از اقتصاددانان فمینیست اقتصاد رایج و غالب کنونی را مردسالارانه و بر اساس تجربیات و دیدگاه مردان می دانند (۲)
سعی کردیم این مفاهیم آکادمیک را به زبان ساده برای مخاطبان خود بیان کنیم و از طریق گفت و گو با کارشناسان و همچنین ارائه گزارش از زندگی” زنان کار” نشان بدهیم که اقتصاد متعلق به همه است و نه فقط از آن مردان.با بسیاری از زنان کارآفرین ایران مصاحبه کردیم . مصاحبه هایی که بطور عینی و با ارائه داده های جزیی می کوشید که تبعیض های جنسیتی را که زنان در اقتصاد رایج ایران با آن مواجه هستند ،معرفی کند.
معرفی زنانی که با وجود همه تبعیض ها توانسته بودند بر موانع غلبه کنند و اکنون زنانی موفق در عرصه های کاری ایران باشند ،از دیگر برنامه های این صفحه بود.
دکتر عبده که به خاطر بازتاب های مثبت صفحه زنان در میان برخی از طیف های علمی و دانشگاهی جامعه به ادامه این راه خوش بین شده بود در سرمقاله ای از ضرورت های وجود صفحه زنان در روزنامه اش نوشت :
“سرمایه تنها روزنامهء اقتصادی کشور است که صفحهء زنان دارد. تلاش آن است که در این صفحه بیش‌تر «اقتصاد زنان» طرح و بحث شود. کسانی که طرح موضوع می‌کنند و به اقتصاد زنان و فراتر از آن اقتصاد فمینیستی می‌پردازند، این کار را با هدف بهبود شرایط اقتصادی زنان انجام می‌دهند. به نظر می‌رسد که نگاه به حوزهء اقتصاد از این دیدگاه خود می‌تواند منشأ بهبود در نظریه وعمل اقتصادی شود. “اقتصاد زنان»، از این منظر، به مساله می‌نگرد که موضوعی که افراد برای کار انتخاب می‌کنند و نحوهء تدوین نظریه‌ها و توصیه‌های اجرایی بستگی به فرهنگ اشخاص، موقعیت آنان در جامعه، و تجربه‌های زندگی آنان دارد. چنین است که «اقتصاد زنان» دوباره پرسش‌هایی را مطرح می‌کند که ظاهرا سال‌ها قبل پاسخ داده شده است، و این‌ها سوالاتی عمیق‌تر از سؤالاتی است که بیش‌تر اقتصاددانان در پی پاسخ به آن‌ها هستند. «اقتصاد زنان» وقتی از ارزش، بهزیستی و قدرت می‌پرسد، بسیاری از مفروضات اقتصاد، از قبیل«ارزش کارایی »، «کمیابی»، «حضور مداوم خودخواهی»، «استقلال توابع مطلوبیت»… را زیر علامت سؤال می‌برد.چنین است که «اقتصاد زنان» می‌تواند مدل بدیل سودمندی برای تصمیم‌گیری اقتصادی باشد، و تا این سطح نیز قابل تحمل باشد که «اقتصاد زنان» در لایهء اخلاقی نظریهء اقتصادی وارد شود، و مبانی بنیادین انگاره‌ها و روش‌شناسی اقتصاد را مورد پرسش قرار دهد.”
پشت پرده اخبار زنان

زنان روزنامه نگار به خودی خود در حاکمیت مردانه روزنامه های ایران با چالش های زیادی روبرو هستند، چه برسد به اینکه این زنان در روزنامه ای که کار می کنند صفحه های ویژه ای را نیز با موضوع زنان منتشر کنند و یا به هر صورت برای انعکاس اخبار زنان تلاش کنند .
فریده غائب ، خبرنگار حوزه زنان که در تمام سه سال گذشته از یاران جدی و پرشور گروه اجنماعی و بویژه صفحه زنان روزنامه سرمایه بوده ،در این باره می نویسد:
” انعکاس اخبار زنان و آنچه به عنوان خبر نهایی در صفحات کاغذی روزنامه ها می بینیم تمام واقعیت نیست.حاکمیت گفتمان مردانه در این حوزه خودش را فاش می کند و نقد این گفتمان را بر نمی تابد و سعی می کند در انعکاس آن اخلال ایجاد کند. خبرنگاران و روزنامه نگاران حوزه زنان بیش از حوزه های خبری دیگر طعم سانسور و حتی نگاه تمسخرآمیز اطرافیان را حس می کنند.خبرنگارانی که در این حوزه کار می کنند با فشار مضاعفی مواجه اند که تنها علاقه و دغدغه داشتن سبب می شود این دختران و زنان در این حوزه بمانند و کار کنند.”
من و برخی از همکارانم در گروه اجتماعی روزنامه سرمایه (از جمله ترانه و فریده ) نه فقط می کوشیدیم در صفحه زنان تبعیض های جنسیتی و نگاه مردسالارانه را نقد کنیم که بیشتر روزها چاره ای نداشتیم جز اینکه نگاه مردسالارانه مدیران و همکاران خود را نیز به چالش بکشیم.
اینکه یک زن باشی بیشتر اوقات به خودی خود در محیط کاری ات برایت دردسر درست نمی کند.دردسر از جایی شروع می شود که بخواهی یک زن مستقل باشی و با استقلال و اعتراض هایت روابط قدرت نظام مردسالارانه را به نقد بکشی. می توانی به جای زنی که روابط قدرت و بازتولید آن را در محیط کاری به نقد می کشد ،زنی باشی که تصویری مثبت از خود به مردها ارائه می دهد و هرجور شده حمایت مردان قدرتمند را در محیط کاری اش به دست می آورد.مردان قدرتمندی که می توانند در ارتقا شغلی یا مالی به تو کمک کنند.
روزی یکی از همکارانم مرا به گوشه ای کشید و گفت :”مدتها بود که به این فکر می کردم چرا اغلب مردان صاحب قدرت در این روزنامه و یا روزنامه های دیگر از تو و زنانی مثل تو خوششان نمی آید.”
گفتم :”خب .جوابش را پیدا کردی؟”
گفت :”فکر می کنم بله.تو و زنانی مثل تو نه فقط حمایت مردان را طلب نمی کنید بلکه در رو در رویی با آنها از موضع کاملا برابر آنها را نقد می کنید .خیلی از این مردان نه فقط نقد خودشان را توسط شما دوست ندارند بلکه دوست دارند شما زنان از موضع ضعف از آنها طلب کمک و یاری کنید ،اما شما این کار را نمی کنید.”
تا حدی حق با این همکار محترم بود که از قضا خودش یک مرد است .در روزنامه سرمایه نیز مثل اغلب روزنامه های دیگر و اغلب محیط های کاری در ایران (و لابد هرجای جهان ) زنانی بودند که سعی می کردند هر جور شده مطابق فرهنگ مردسالار قدم بردارند و منافع مردان صاحب قدرت را چنان بپذیرند که منافع خو د را به تدریج با منافع آنها یکسان بدانند.در چنین شرایطی یک راهبرد که خیلی خوب جواب می دهد این است که از موضع کاملا ضعف در برابر مدیران مرد ظاهر شوی و با روش های مختلف از آنها بخواهی که حامی تو باشند .حتی می توانی گریه کنی و تصویر خیلی بدبخت از خودت ارائه بدهی .خیلی از مردان با وجود اینکه می گویند از گریه زنان خوششان نمی آید اما اگر از موضع ضعف در برابرشان اشک بریزید و از آنها کمک بخواهید ،به احتمال خیلی زیاد شما را زیر بال و پر خود خواهند گرفت .فقط مهم این است که روابط قدرت آنها را با رفتارهای اعتراض آمیز خود به چالش نکشید.البته روش های دیگری هم وجود دارد که برای خیلی ها قابل حدس است و از شرحش در اینجا صرف نظر می کنم.
من و اغلب همکارانم در گروه اجتماعی و زنان روزنامه سرمایه هر روز مجبور بودیم به مدیران خود اعتراض کنیم .اعتراضی که گاه به یک جنگ شبیه می شد.اعتراض به همه چیز ،از سانسور خبرهایمان گرفته تا روابط غیر شفاف و غیر دمکراتیک در روند تصمیم گیری در باره تیتر های صفحه اول روزنامه تا نگاهی که به زنان و موضوع زنان داشتند و همینطور مسائل صنفی. اعتراضی که مرزی نداشت .و راستی کدام صاحب قدرت اعتراض را دوست دارد؟صاحب قدرتی که در حاکمیت روزنامه ” سردبیران” و دیگر کارفرماهایت هستند. هیچ کس یک معترض را دوست ندارد ،بویژه اگر این معترض یک زن باشد. چرا که در نظام سنتی و پدرسالار جایی برای یک زن معترض وجود ندارد اصلا زن را چه به اعتراض آنهم اعتراض به مردان .

ناآرامی دردناک

راستش ،ما “ناآرامی دردناکی” را تجربه می کردیم .ما از موقعیت نامناسب خود در روزنامه سرمایه کاملا با خبر بودیم و با این وصف آنجا مانده بودیم تا شاید بتوانیم تغییری کوچک ایجاد کنیم.مانده بودیم چون کارمان را دوست داشتیم ،چون صفحه زنان را دوست داشتیم .چون اتعکاس اخبارهای زنان ، حقوق بشر ،دانشگاه و … را دوست داشتیم . من و همکارانم در تمام سالهایی که در مناسبات ناعادلانه حاکم بر روزنامه ها ی ایران کار کرده بودیم ،به تدریج آگاهی خود را بالا برده بودیم و هر روز نسبت به این مناسبات ناعادلانه حساسیت بیشتری پیدا می کردیم ،همین آگاهی و حساسیت ها بود که هر روز ما را معترض تر می کرد .اعتراض هایی که گرچه احساس خوبی به ما می داد، اما تحمل چنین محیطی هر روز سخت تر و سخت تر می شد .به همین دلیل هر روز در همان حال که با هیجان و پویایی زیاد برای صفحه های زنان و جامعه مطلب آماده می کردیم،لحظه های درد آوری را نیز می گذراندیم.دردی که با دیدن بی تفاوتی همکارانمان گاه بیشتر هم می شد.دیدن زنانی که سعی می کردند خود را از حمایت مردان قدرتمند محروم نکنند و مردانی که در اعتراض هایی که ما به مناسبات ناعادلانه حاکم بر روزنامه می کردیم ،بی تفاوت بودند.اعتراض هایی که برای منافع آنها نیز نیز مفید بود .حتی دردناک بود که برخی از این مردان و زنان در گوشه و یا در خفا از ما حمایت می کردند، اما در مقابل مدیران جز سکوت پیشه نمی کردند و البته کسانی نیز برای حفظ موقعیت خود جوری موضع می گرفتند که گویی مناسبات ناعادلانه کاملا بر حق و عادلانه است.
کسانی هم بودند که می گفتند این اعتراض ها وضع را بدتر خواهد کرد و به ما که معترض بودیم ، می تاختند .انگار که همه مشکلات ناشی از اعتراض ما بود!
فریده در وبلاگش خاطره ای را بازگو کرده است :” به یاد می آورم آن روزی را که در شورای تیتر،سرمایه گذار روزنامه مستقیما به روزنامه نگاران حاضر در جلسه توهین کرد و همه سکوت تحویلش دادند و من اعتراض کردم. آن لحظه از یادم نمی رود که در برابر اعتراض من ، آن مدیر محترم در حضور اعضای شورای سردبیری و دیگر همکارانم مرا از اتاق بیرون کرد و دیگران هیچ نگفتند.”
پس از اعتراض جسورانه فریده برخی از کسانی که خود نیز در آن جلسه مورد توهین قرار گرفته بودند ، به او معترض شدند :”چرا اعتراض کردی ؟نباید هیچ می گفتی.این اعتراض ها چه فایده ای دارد جز اینکه کارفرما را جری تر کند؟”
فریده بارها از من پرسید “چرا افرادی که خود نیز مورد توهین قرار گرفته بودند ، به من معترض بودند نه به کسی که به آنها توهین کرده بود؟” .گفتم :” فریده عزیز !شاید اعتراض تو سکوت آنها را زیز سوال می برد.شاید چون با اعتراضت فاش گفتی که آنها جرات اعتراض را ندارند.اگر تو نیز سکوت می کردی شاید در برابر وجدان خود آسوده تر بودند.”

صفحه های مردانه

ما تنها روزنامه ای بودیم که سه روز در هفته صفحه زنان داشتیم.اما داشتن صفحه هایی به نام زنان به معنای این نبود که خبرها و گزارش های مربوط به زنان تنها در این سه صفحه چاپ می شد . این صفحه ها اغلب مطالب تحلیلی ،مصاحبه های عمیق و گزارش های توصیفی و تحلیلی داشت. ما رویدادها و اخبار روز مربوط به زنان را در صفحه جامعه و صفحه آخر نیز منتشر می کردیم.
هر روز بین ساعت پنج تا پنج و نیم شورایی به نام شورای تیتر در روزنامه سرمایه در اتاق سردبیری تشکیل می شد ،شورایی که باحضور سردبیر ،معاونان او و دبیران سرویس های مختلف برگزار می شد.بعد از اینکه هردبیر خبرهای مربوط به سرویس خودش را توضیح می داد،نوبت انتخاب تیترهای اول و دوم و همینطور دیگر عنوانهای صفحه اول بود.آنچه از سوی سردبیر به عنوان شیوه انتخاب تیتر عنوان شده بود کسب حداکثر رای از سوی اعضای شورای تیتر بود.یعنی تیترهایی که از نظر دبیر سرویس مربوط و یا سردبیر قابلیت آمدن در صفحه اول را داشت ، به رای گیری گذاشته می شد تا تیترهای نهایی برای صفحه اول در یک روند دمکراتیک انتخاب شود.
تیترهای صفحه های زنان کمتر رای می آورد.اصلا همین که نامی از زن یا زنان در تتیر های پیشنهادی ام مطرح می شد،اغلب اعضای شورا که مرد بودند لبخندی می زدند که” ای بابا ،بازهم این ژیلا بنی یعقوب موضوع زنان را پیش کشید.” خبرها و گزارش های مربوط به زنان گاه با شوخی و خنده روبرو می شد و گاه حتی این خنده ها رنگ تمسخر به خود می گرفت.من همیشه سعی می کردم تیترهایی را به عنوان تیتر های صفحه اول پیشنهاد بدهم که جذابیت های لازم و عناصر حرفه ای و ژورنالیستی را نیز داشته باشد .اما اغلب اوقات خبرهایی با ارزش بالای خبری در حوزه زنان در برابر خبرهای دیگر که حتی فاقد عناصرلازم خبری بودند ،مغلوب می شد.به عنوان مثال به خوبی به یاد می آورم روزی گزارشی داشتیم در باره “خودروسازان زن ” که به نظرم جذابیت های ژ‍ورنالیستی اش هم کم نبود اما برای راه یافتن به صفحه اول –حتی در حد تیترهای کوچک این صفحه – هم رای نیاورد.
این فقط در باره خبرها نبود و در باره عکس های صفحه اول روزنامه نیز صدق می کرد.به ندرت عکس زنان در صفحه اول دیده می شد (و می شود).البته این مختص به روزنامه سرمایه نیست اما همانطور که در آغاز اشاره شد فعلا تجربه هایم را در باره این روزنامه بیان می کنم
من علاوه بر تاکید بر ارزش های خبری مربوط به خبرهای حوزه زنان ،تلاش می کردم نگرش جنسیتی را در میان همکارانم ایجاد و یا فعال کنم. برخی اوقات برخی از مسوولان روزنامه و حتی بعضی از همکارانم ما را متهم می کردند که من و همکارانم به دنبال اهداف و مسائل شخصی خود در روزنامه هستیم .بارها مجبور شدم برایشان توضیح بدهم که گرچه موضوع زنان از علاقمندی های شخصی من و همکارانم هست اما واقعا مشکل شخصی ما نیست.
بارها در شورای تیتر به اختصار یا مفصل این موارد را مطرح کردم :
“یکی از رویکردهای اصلی سازمان ملل متحد در برنامه هزاره سوم توسعه ، توجه جدی و همه جانبه به موضوع زنان است . کنفدراسیون جهانی روزنامه نگاران نیز پیمان‌نامه‌ای جهت تحقق عدالت جنسیتی در رسانه‌ها دارد و براساس آن از همه روزنامه نگاران ، روزنامه ها و دیگر رسانه های جهان دعوت کرده به مسائل زنان توجه ویژه نشان دهند.پیمان نامه ای که اغلب کشورها با پیوستن به آن در تهیه و تنظیم اخبار و شیوهء اطلاع‌رسانی‌شان سعی می‌کنند برابری جنسیتی و جنسی را رعایت کنند و حتی در مواردی توصیه به انجام تبعیض مثبت در باره خبرها و گزارش های مربوط به زنان کرده است.”
با گفتن این حرفها هم می خواستم اهمیت موضوع را به آنها نشان بدهم و هم بگویم که باور کنید عدالت جنسیتی و پرداختن به مسائل زنان موضوع شخصی ما دو-سه نفر که در صفحه های اجتماعی کار می کنیم ،نیست.اگر موضوع شخصی ما هم باشد خب موضوع شخصی سازمان ملل و آی .اف .جی (فدراسیون جهانی روزنامه نگاران ) که نیست.
بر اساس همین پیمان نامه آی .اف .جی بود که انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران نیز در نشستی در تیرماه سال گذشته مرامنامه ای را تصویب کرد و براساس آن از رسانه های ایران درخواست کرد ستون یا صفحه هایی را برای زنان درنظر بگیرند و ازبرابری جنسیتی دفاع کنند و باورها و محدودیت های کلیشه ای را درهم بشکنند و این را هم وظیفه روزنامه نگاران زن دانسته بود و هم وظیفه روزنامه نگاران مرد.
در شورای تیتر روزنامه ، برتابلوی سفیدی که بر یکی از دیوارها دیده می شده ، همواره شماره های ده روز گذشته نصب می شد ، در واقع هر روزچسباندن جدیدترین شماره روزنامه و برداشتن دهمین شماره پیشین موجب آن می شد که هر ده روز یکبار این تابلو کاملا به روز شود.این تابلو تصویری از عملکرد ده روز گذشته روزنامه به دست می داد.بارها در حالی که به روزنامه های روی این تابلوی سفید اشاره می کردم ،می گفتم :”ببینید! همه صفحه های اول روزنامه در ده روز گذشته مردانه بوده است.یعنی نه فقط خبر و گزارشی از زنان در این صفحه ها نیست که هیچ عکسی از زنان هم دیده نمی شود.چرا به جای عکس این همه مرد در صفحه اول گاهی عکس زنان را چاپ نمی کنید؟.به عنوان مثال چرا در یکماه گذشته بارها عکس مصطفی تاج زاده و یا محمد رضا خاتمی را بر صفحه اول نشانده اید اما در همان حال که مصاحبه الهه کولایی را چاپ می کنید از چاپ تصویر او خودداری می کنید. چرا تصویر هنرمندان مرد را بر چاپ تصویر زنان هنرمند ترجیح می دهید؟ و دوباره مجبور بودم صحبت های خودم را به توصیه های فدراسیون جهانی روزنامه نگاران مستند کنم که گفته بود “صفحه های اغلب روزنامه های جهان مردانه است و برای رعایت تصویر سازی عادلانه و متوازن از زنان ،با چاپ اخبار و تصاویر مربوط به زنان این فضای مسلط و مردانه را درهم بشکنید.”
شاید به این دلیل این توضیح ها را تکرار می کردم که متهم به دنبال کردن اهداف شخصی ام نشوم.
این توضیح ها همیشه ناکارآمد نبود .گاهی اثر خودش را می گذاشت و گاه خبرها و گزارش های مربوط به زنان و یا تصاویرشان به صفحه اول راه می یافت. مخاطب ما خبر نداشت پشت این خبر و یا تصویری که در صفحه اول نشسته چه مبارزه ای وجود دارد.مبارزه با تفکر مردسالارانه مدیران مان .جدل ها و دعواهایی که گاه برای ما دردناک می شد و فرسایشی .بحث های هر روزه ای که انرژی زیادی از ما می گرفت . اما وقتی روز بعد خبر و گزارش چاپ شده را در روزنامه می دیدیم آرام آرام سعی می کردیم غبار آن رنج ها را از روح و روانمان پاک کنیم.
گاه که با تلاش زیاد موفق می شدم برای یک گزارش در حوزه زنان از دوستانمان در شورای تیتر رای جمع کنم و خوش و خرم از اتاق تیتر بیرون بروم و به همکارانم مژده بدهم که تیتر ما برای صفحه اول رای آورده ،فردا که روزنامه را می دیدیم هیچ خبری از تیتر ما نبود.البته این فقط مشکل خبرهای زنان نبود ،این اتفاق در حوزه های دیگر هم روی می داد و خبر از روند غیرشفاف و غیر دمکراتیک شورای تیتر می داد.یعنی در آخرین لحظه و در پشت درهای بسته سردبیر یا معاونانش تیتری را که در یک روند نسبتا دمکراتیک رای آورده بود ،وتو می کردند.
این ماجرا نیز بارها باعث جدل شد .حرف من و برخی از همکارانم حتی این نبود که حتما سردبیر باید به رای اکثریت ما احترام بگذارد و از آن تمکین کند ،بلکه حرف ما این بود:”اگر نمی خواهید از این رای گیری پیروی کنید ،نه وقت ما را بگیرید و نه وقت خودتان و همان تیتری را که قرار است آخرشب جایگزین تیترهای انتخابی شورا کنید ،همان عصر به ما اعلام کنید.این درست نیست که ما ساعت ها روی تیترها بحث کنیم و سپس رای گیری بگیریم . درنهایت تیتری که حتی یک رای هم نیاورده جای تیتری را بگیرد که رای اکثریت اعضای شورا را داشته است.
در برخی موارد خبرهای زنان به حقوق بشر پیوند می خورد و در اینطور موارد جدل های ما با سردبیری روزنامه بیشتر می شد .بطور مشخص روزی را به یاد می آورم که گزارشی در باره زنی در آستانه اعدام به نام راحله زمانی در صفحه کار کرده بودیم .در راه خانه بودم که تلفنم زنگ خورد و یکی از معاونان سردبیر گفت :”ما این گزارش را از صفحه شما حذف کردیم ،چون از نظر ما ارزش خبری ندارد.”نخستین بار نبود که چنین استدلالی را در باره خبرهای حقوق بشری و یا زنان از سوی او و دیگر همکارانش می شنیدم.آنقدر قبلا در این باره بحث و گفت و گو کرده بودم که این بار نیازی به تکرار استدلال های همیشگی نبود ،به همین دلیل فقط با لحن تمسخر آمیزی گفتم :”حق با شماست ! احتمالا فقط خبرهای مربوط به بازی های فوتبال تیم های رده سوم و چهارم ارزش خبری دارد که همیشه با علاقه زیاد نتایج همه این بازی ها را با شرح و تفصیل زیاد می نویسید ،جان یک انسان که ارزش خبری ندارد!” برایش یاد آوری کردم چندی پیش رسانه های ایتالیا روزی را به عنوان کارزار برای نجات کبرا رحمانپور از اعدام اعلام کرده بودند و در آن روز بسیاری از رسانه ها ی ایتالیا در باره کبرا گفتند و نوشتند .احتمالا آنها نمی دانستند که این جور مسائل ارزش خبری ندارد و فقط شماها می دانید.”نتیجه این بحث بازگشت خبر راحله به صفحه بود ،هرچند همیشه چنین نتیجه خوبی برای ما حاصل نمی شد و بسیاری از اوقات ما مغلوب بودیم.

۱-www.irwomen.info
questia.com -۲

نوشته‌های مشابه

+ نظری برای این مطلب وجود ندارد.

افزودن