هفت سین ما
سال نو رسید و بهمن نیامد و من بدون حضور او هفت سین گذاشتم.همیشه وسایل هفت سین را با بهمن می خریدیم و سفره هفت ادامه…
سال نو رسید و بهمن نیامد و من بدون حضور او هفت سین گذاشتم.همیشه وسایل هفت سین را با بهمن می خریدیم و سفره هفت ادامه…
سال نو رسید و بهمن نیامد و من بدون حضور او هفت سین گذاشتم.همیشه وسایل هفت سین را با بهمن می خریدیم و سفره هفت ادامه…
Translated by: Cristina Annunziata They were arrested in the middle of the night of June 20th, 2009. Six men came to their home: intelligence agents ادامه…
چند روز پیش با امیر مهدی رفته بودیم کافی شاپ، روی میزی که نشسته بودیم پایه هایش لق بود و هی میز تکان می خورد، ادامه…
بهمن را بعد از دو هفته در اوین دیدم.هفته قبل به خاطر تعطیلی دوشبه ملاقات نداشتیم.ژاکت سبزش را پوشیده بود و چقدر هم بهش می ادامه…
چند ماه بعد از حمله آمریکا و متحدانش به افغانستان که منجر به سقوط طالبان شد، محسن مخملباف را در خانه اش در کابل ملاقات ادامه…
چند هفته ای است که امیر مهدی هشت ساله هر یکشنبه نامه کوتاهی برای بهمن می نویسد تا روز دوشنبه در ملاقات کابینی برایش بخوانم ادامه…
نازنین عزیزم برف آمده و خواهرت نوشته است که نمی تواند مثل همیشه زیبایی برف را ببیند،چون نگران سرمای اوین است و می داند در ادامه…
Jila Bniyaghoob * Saturday, 18 December 2010 On such a day last year, I wrote to you to say that you were spending our wedding ادامه…
سال پیش در چنین روزی برایت نوشتم امروز سالروز ازدواج مان است و تو در گوشه سلول انفرادی هستی و لابد امسال باید خوشحال باشم ادامه…