بهمن را بعد از دو هفته در اوین دیدم.هفته قبل به خاطر تعطیلی دوشبه ملاقات نداشتیم.ژاکت سبزش را پوشیده بود و چقدر هم بهش می آمد .خیلی از دوستان به او گفتند :داخل زندان هم که سبز هستی!
خوب بود البته مهم ترین نگرانی او و اغلب زندانی ها همین نگرانی های این روزهای ما بود .
گفت تازه کتاب زنده ام تا روایت کنم گابریل گارسیا مارکز را خوانده و هر روز که می خوانده یاد امیر مهدی می افتاده
یادم باشد این کتاب را بخرم و بخوانم.
امیر مهدی هم مثل هر ملاقات برایش پیام فرستاده بود منتهی این بار خیلی کوتاه بود :بهمن،دوستت داریم!
+ There are no comments
Add yours