چند هفته پیش من و تعدادی از همکارانم در روزنامه سرمایه برای همیشه این روزنامه را ترک کردیم.سه نفر از گروه اجتماعی و چهارنفر از گروه اقتصادی.دلایل برای هرکس مختلف و متفاوت بود اما فصل هایی مشترک داشت:نبود امنیت روانی و اقتصادی ،مشکلات متعدد صنفی ،مدیریت غیرشفاف و …البته برای من و دوستانم بطور ویژه این یکی را هم اضافه کنید:حاکمیت قدرت مردسالارانه…هرچند که مختص به سرمایه و یا روزنامه ها نیست.حاکمیت مردانه در اغلب فضاهای کاری و اجتماعی ایران خیلی آزار دهنده است.شرحش بماند برای وقتی دیگر
خانم مفیدی دبیرانجمن صنفی روزنامه نگاران به من گفت :” شنیدم که روزنامه را ترک کردید اما جزئیات را نمی دانم.دوست دارم جزئیات را بدانم.”
برایش نوشتم :بدری عزیز !جرئیات چه اهمیتی دارد؟ مصیبت های ما روزنامه نگاران تبدیل به داستان کهنه ای شده است که تقریبا همیشه یکجور است .فقط جزئیاتش با هم فرق می کند.”
برای دوست دیگری هم که معمولا ما را توصیه به درک مشکلات کارفرماها و مدیران اصلاح طلب مان می کند ،نوشتم:
“حتما مثل همیشه من و دوستانم مقصریم و نه مدیران و کارفرماهای اصلاح طلب روزنامه های اصلاح طلب!راستش
این داستان خیلی قدیمی شده است .عاقبت ما متهم هستیم و حتی مجرم .چون بلد نیستیم با دیگران کار کنیم!.چه اهمیتی دارد که ما از چه رنج می کشیم؟چون درک نمی کنیم که این سردبیران و کارفرماهای فداکار مطبوعات در چه شرایط سختی چراغ مطبوعات را روشن نگه می دارند!؟راستی سهم ما روزنامه نگاران در این روزنامه هایی که آن مدیران فداکار منتشر می کنند ، چیست؟راستی چه کسی قرار است ما را درک کند؟”
شاید روزی بیشتر در باره مشکلاتم در سرمایه نوشتم.فعلا شما را به خواندن بخش هایی از مطالب همکارانم دعوت می کنم.
[فریده غائب در گفت و گو با رادیو زمانه :->http://radiozamaaneh.info/special/2008/09/post_654.html]
“از وقتی که تغییر و تحولاتی در روزنامهی سرمایه رخ داد و مدیریت آن به آقای خدابخش واگذار شد، وضعیت روزنامه روز به روز بدتر شد.
ابتدا مشکل دریافت حقوق داشتیم. اول حقوقها یک ماه و نیم یک بار پرداخت میشد. بعد از مدتی، دو ماه یک بار و هماکنون هم هر سه ماه یک بار پرداخت میشود.متأسفانه شرایط روزنامهنگاری در ایران آنقدر بد شده که روزنامهنگاری که خودش منتقد شرایط است، حتی نمیتواند از حق خودش دفاع کند.
نه انجمنی و نه صنفی هست که بخواهد از آنان حمایت کند و وقتی به کارفرما اعتراض میکند که این چه وضعی است، پاسخ میشنود «همین است که هست.»ما شش نفر بودیم؛ برایمان چهارتا صندلی گذاشته بودند. دو تا صندلی نداشتیم! دو نفر از ما همیشه مجبور بود در آشپزخانه بنشیند و گزارش بنویسد.
وقتی هم که اعتراض میکردیم، میگفتند: «خب، میاندازیمتان بیرون.» یعنی به خاطر دو تا صندلی میخواستند نیرو کم کنند
این یک بُعد صنفی علت استعفای ما بود. یک بعد مهمتر و پررنگتر آن، این بود که ما تنها روزنامهای در ایران بودیم که سه صفحه در هفته صفحه زنان داشتیم و مطالب و مسایل مربوط به حوزه زنان را که به ویژه در سالهای اخیر خیلی پررنگ شده، خیلی خوب پوشش دادیم.
اما در پشت این صفحهای که منتشر میشد هزاران جنگ، چالش، بحث و دعوا وجود داشت.
در جایی مثل یک روزنامه که ادعای روشنفکری دارد، هنوز ساختار و نگاه، مردسالارانه است….”
[آیدین فرنگی ،در نامه ای خطاب به انجمن صنفی روزنامه نگاران->http://aynev.blogfa.com/post-845.aspx] نوشته است :
“آیا به نظر شما درست است ناشری با استفاده از مطالب نویسندگان چندین ماه اقدام به نشر روزنامه کند و سرانجام اعلام کند حاضر به پرداخت حقالتحریر نیست؟
شما به خوبی میدانید بدون نویسندگان بنای هیچ روزنامهای شکل نمیگیرد. اکنون ما با تضییع کامل حقوق نویسندگانی مواجهیم که چندین ماه باعث نشر یک روزنامه شدهاند و اکنون به نقل از از ناشر میشنوند: «ما در ازای چاپ مطلب فقط میتوانیم اسم نویسندهها را کنار مطالبشان چاپ کنیم.»
و این هم بخشی از مطلب بهمن با عنوان [چه کسی مدعی روزنامه نگاران است:->
http://www.amouee.net/spip.php?article272]
“سرمایه گذاران روزنامه های اصلاح طلب با استفاده از رانت روزنامه و نشریات و ارتباطاتی که برقرار کرده اند ، هر روز به دارایی های خود اضافه می کنند ، در حوزه ساخت وساز فعالند و برای پیشبرد کار خود خبرنگاران را وادار به کار غیر حرفه ای و انتشار آگهی به جای خبر ، می کنند . به قول یکی از همکاران روزنامه نگار: “آقایان(کارفرماهای روزنامه های اصلاح طلب ) از رانت دولتی برخوردار نیستند، ولی در هر حال به واسطه نزدیکیشان با سیستم دولتی و نظام، حقوق و مطالبات بچهها را به شکل قانونی رعایت نمیکنند.”
[ترانه->http://www.taran.blogfa.com/] هم در باره استعفایش از روزنامه اینطور نوشته :
” دوره ای بود پر از غم و شادی که گذشته و پرونده اش برام بسته شده اما درباره چیزهائی که این اواخر در اونجا ناراحتم می کرد و موجب استعفام شد یک روزی می نویسم چیزهائی مثل بی عدالتی و دروغ و دوروئی که بر این روزنامه سایه انداخته بود و با دور شدن ازشون احساس شادمانی می کنم. ”
+ There are no comments
Add yours