مسعود باستانی از نگاه بهمن

فردا تولد مسعود باستانی عزیز است .من مسعود را از قبل به عنوان یک همکار روزنامه نگار می شناختم اما بعد از هم بندشدنش با بهمن بیشتر او را از نگاه بهمن شناختم.نزدیک به یکسال با هم در بند ۳۵۰ اوین بوده اند.

بهمن می گوید که مسعود خیلی احساساتی و مهربان است، می گوید اگر در بند کسی بیمار می شد تا صبح بر بالینش بیدار می ماند و مثلا اگر تب داشت مرتب پاشویه اش می کرد.

بهمن می گوید هر وقت برای خودمان ضیافتی کوچک در بند ۳۵۰ اوین ترتیب می دادیم و با امکانات محدود خوردنی هایی برای ضیافت آماده می کردیم به اولین کسی که از کنارمان رد می شد و می گفت پس ما چی؟مسعود با گشاده رویی خوردنی ها را به او می داد و بعد همه صدایشان در می اومد:مسعود همه ضیافت مان را که بر باد دادی و مسعود می خندید.

بهمن می گوید :مسعود قلب مهربانی دارد، آنقدر مهربان که باورم نمی شود کدام بازجو و قاضی توانسته با اوچنین کند…بهمن می گوید که مسعود حتی هرگز روزنامه نگار تندی نبوده است که مستحق چنین حکم سنگینی باشد.

بهمن علاوه بر همه اینها می گوید :مسعود همیشه نگران است، نگران مهسا….مهسا الان چه می کند؟نکند ناراحت باشد؟و دهها سوال دیگر در باره مهسا از خودش می پرسد.»

بهمن می گوید:مسعود وسواس زیادی در باره مسائل بهداشتی دارد و همیشه آخرین نفر بوده که سر سفره می آمده، چون تشریفات آماده شدنش برای غذا خودرن زیاد بود و همه به این خاطر با او شوخی می کردند.حالا چقدر باید برایش تحمل شرایط غیراستاندارد رجایی شهر دشوار باشد.اما همه می گویند مسعود محکم است و با روحیه.

تولدش مبارک

نوشته‌های مشابه

+ There are no comments

Add yours