روزنامه صبح امروز، چهارشنبه ۲۶ بهمنماه ۱۳۷۸
ژیلا بنییعقوب
جمیله کدیور به گفته خودش :«سعی میکند همیشه مستقل باشد و برای بالا رفتن از پلکان ترقی به همسرش اتکاء نکند.» کدیور در همان حال که بر استقلال خود از مهاجرانی تأکید میکند، با حرارت زیادی از او دفاع میکند و در برابر انتقادهایی که نسبت به همسرش مطرح است، میگوید: «در بررسی کارنامه اشخاص نباید موردی برخورد کرد. بلکه باید برآیند اعمال را مورد توجه قرار داد. برآیند عمل آقای مهاجرانی مثبت بوده است.»
کدیور هر جا که لازم ببیند، با اطمینان زیاد از طرف همسرش اظهارنظر میکند: «مهاجرانی متعلق به جبهه دوم خرداد است و به تفکرات خاتمی نزدیکتر است تا هاشمی».
*خانم کدیور! شما عضو شورای شهر تهران بودید اما هنوز چند ماه از فعالیت شورا نگذشته بود که استعفاء کردید. آیا این استعفاء بیاعتنایی به مردمی نبود که به شما رأی دادند؟
از ابتدا قرار نبود کسی که وارد «شورا» میشود حضورش در شورا مغایر با ورودش به مجلس باشد. در این زمینه بیش از اینکه این تحلیل شما را مورد توجه قرار دهم به بیاعتنایی نمایندگان مجلس معتقدم که قانونی تصویب کردند تا اعضای شوراها نتوانند در هر دو صحنه خدمت کنند. مورد دوم که باعث خروج شخص من از شورا شد این بود که حیطه اختیارات شورا را خیلی محدود کرده بودند. متأسفانه علیرغم تلاشهایی که اعضای شورای شهر در زمینههای مختلف انجام میدادند، کارشکنیها اجازه نمیداد تصمیمهای آنها به نتیجه برسید نمونه بارز و روشن آن سازمانفرهنگی – هنری شهرداری است که هنوز به نتیجه نرسیده است.
*شاید شنیده باشید که کسانی گفتند شما و یکی – دو نفری که استعفا کردید، شورا را سکوی پرشی قرار داده بودید برای به دست آوردن جایگاه رفیعتری… و این پرسش را مطرح میکردند که چه تضمینی وجود دارد که فردا برای به دست آوردن جایگاه مهمتری مجلس را رها نکنید. شما چه پاسخی برای این حرفها دارید؟
من فکر میکنم اعضایی که استعفاء کردند اصلاً نیازی به سکوی پرش نداشتند. مثلاً آقای نوری با آن شخصیت و سابقهای که داشتند حتی به تبلیغات هم احتیاج نداشتند چه رسد به سکوی پرش.
خود من هم به هر حال یک چهره مطبوعاتی هستم و در ده سال گذشته مردم با چهره و مقالههای من آشنا شدهاند. فکر نمیکنم این تحلیل چندان درست باشد به ویژه اینکه ما اصلاً از قانونی که بعدها مجلس تصویب کرد اطلاح نداشتیم. شاید اگر از اول میدانستم تصمیم دیگری میگرفتم و این امکان را برای دیگران میگذاشتم.
*خانم کدیور! همسر شما یکی از چهرههای شاخص حزب کارگزاران است، آیا شما هم یک «کارگزار» هستید؟
نه. من یک خدمتگزار هستم و همیشه سعی کردهام مستقل باشم. متأسفانه یا خوشبختانه بسیاری از زنان ما به طبع مردان منزلشان: همسر، برادر یا پدرشان یک شبه به مناصبی رسیدهاند اما من سعی کردهام بر مبنای تواناییهایم خودم را اثبات کنم. در حقیقت پلکان ترقی را یکییکی طی کردهام و فکر نمیکنم در این زمینه خیلی به همسرم اتکا کرده باشم.
*میخواهم چند سؤال درباره کارگزاران مطرح کنم. البته نه به خاطر اینکه همسر آقای مهاجرانی هستید. بلکه به خاطر اینکه به هر حال یک شخصیت سیاسی و فرهنگی هستید و با هر کس دیگر هم که در این شرایط مصاحبه میکردم حتماً سؤالاتی درباره کارگزاران و آقای مهاجرانی مطرح میکردم… نظرتان درباره صحبتهای آقای محمد هاشمی که علیه سیاستهای مهاجرانی عنوان کرد، چیست؟
من فکر میکنم ایشان مواضع شخصیشان را در قالب حزب کارگزاران مطرح کردند. اگر حزب کارگزاران به عنوان یک تشکل قصد اعلام موضع داشت، اطلاعیهای صادر میکرد. نکته دوم اینکه بارها خود آقای مهاجرانی گفته است که فعالیتهای فرهنگیاش را نه به خاطر عضویت در کارگزاران بلکه بر مبنای اینکه وزیر دولت آقای خاتمی است انجام میدهد. مهاجرانی مجری سیاستهای فرهنگی دولتی است که شعار اولیه و انتخاباتیاش توسعه فرهنگی بود.
*پس شما اظهارنظرهای آقای محمد هاشمی را موضع کارگزاران نمیدانید؟
قطعاً نمیدانم. من فکر میکنم اظهارات آقای محمد هاشمی را باید در چارچوب اظهارات عضوی از خانواده هاشمی برای مقابله با هجمه تبلیغاتی که در یکی – دو ماه اخیر نسبت به شخص آقای هاشمی رفسنجانی صورت گرفته، بررسی کرد. ایشان برای طرح دیدگاههای خودش به ابزارهای مختلفی متوسل شده از جمله حمله به وزارت ارشاد.
*مدتهاست که در محافل سیاسی سخن از بروز انشعاب در حزب کارگزاران میرود آیا اظهارات محمد هاشمی احتمال بروز این انشعاب را بیشتر نکرده است؟
در یک فضای سیاسی خاص کسانی که تصور میکردند از نظر فکری به هم نزدیکاند، حزب کارگزاران را تشکیل دادند. در واقع میتوان گفت این حزب شامل دو طیف است: یکی طیف «خانواده هاشمی» و طیف مقابل آن کسانی هستند که صاحب اندیشه، سابقه اجرایی و عملیاند و این موضوع باعث بروز یک نوع دوگانگی در کارگزاران شده است. البته من فکر میکنم این وضع در احزاب دیگر هم تا حدودی وجود دارد.
با توجه به اینکه در خصوص مسائل اساسی در این حزب اختلاف نظرهایی وجود دارد. ممکن است در نهایت به آنچه که شما اشاره کردید (انشعاب) منجر شود؟
*کارشناسان سیاسی در این باورند که در کارگزاران عناصری وجود دارند که به آقای خاتمی و جبهه دوم خرداد نزدیکترند و طیفی هم وجود دارد که به آقای هاشمی رفسنجانی نزدیکترند. گفته میشود آقای مهاجرانی، کرباسچی و عطریانفر به تفکرات آقای خاتمی و جبهه دوم خرداد نزدیکترند تا آقای هاشمی. آیا واقعاً همینطور است؟
من درباره دیگران نمیتوانم نظر بدهم. اما با شناختی که نسبت به آقای مهاجرانی دارم قطعاً میتوانم بر این قضیه صحه بگذارم که ایشان بیشتر متعلق به جبهه دوم خرداد است و از نظر فکری به تفکرات آقای خاتمی نزدیکتر است تا به آقای هاشمی
*بسیاری از تحلیلگران سیاسی بر این عقیدهاند که حزب کارگزاران سازندگی یک حزب قابل اعتماد نیست، چرا که به اصول مشخصی پایبند نیستند. یک «موضع نوسانی» اتخاذ کردهاند و برای حفظ بقای سیاسی و مصلحتهایشان گاه به «چپ» گردش میکنند و گاه به «راست» هستند کسانی که معتقدند مهاجرانی نیز در برخی مقاطع همین ویژگیها را از خود بروز داده است یعنی گاهی «چپ» زده است و گاهی «راست» شاید به همین دلیل هم برخی از موضعگیریهایش انتقادهای زیادی را در جامعه برانگیخت. به عنوان مثال میتوانم به مواضع ایشان درباره روزنامههای جامعه و توس اشاره کنم و یا برخوردشان با آقای بورقانی؟
در بررسی کارنامه اشخاص نباید موردی برخورد کرد بلکه باید برآیند اعمال را مورد توجه قرار داد که من فکر میکنم برآیند عمل آقای مهاجرانی در مجموع مثبت و در همان چارچوب سیاستهای توسعه فرهنگی رییس جمهوری بوده است. و اما درباره نوسانات حزب کارگزاران بدون اینکه بخواهم از این حزب حمایتی داشته باشم باید بگویم این موضوع مختص به کارگزاران نیست. احزاب در کشور ما نوپا هستند و ممکن است شاهد بروز نوساناتی در تفکرات اعضای آن باشیم. شما گروههای چپ و راست را در مقاطع مختلف تاریخی در نظر بگیرید اگر نام اشخاص را حذف کنید و به موضعگیریهای آنها دقت کنید. میبینید چه نوسانهای ۱۸۰ درجهای در عملکرد و نقطهنظراتشان بروز کرده است. البته من معتقدم کسی که وارد عرصه سیاست میشود باید انعطافهای لازم را در زمینه مسائل سیاسی داشته باشد. سیاست عرصهای نیست که مسائل در آن ثابت باشد و بتوان در یک جاده یک طرفه حرکت کرد. طبیعی است که افراد با توجه به شرایط زمان و مکان، انعطافهایی را در چارچوب اهداف کلی خود بروز دند. در پاسخ به بحث آقای بورقانی و جامعه و توس که مطرح کردید باید بگویم شما برآیند عمل را در نظر بگیرید نه موارد خاص را.
*با توجه به اینکه شما یک روزنامهنگار هستید ابتدا ارزیابی خودتان را از عملکرد آقای بورقانی در معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد بگویید تا بعد به برخورد آقای مهاجرانی با ایشان برسیم.
همانطور که مهاجرانی مجری سیاستهای خاتمی است بورقانی هم مجری سیاستهای وزارت ارشاد بود. آقای بورقانی در قالب سیاستهای ارشاد عمل میکرد و وزارت ارشاد هم سیاستهای دولت خاتمی را دنبال میکند. همچنان که دیدیم بعد از رفتن بورقانی همان سیاستها با شدت بشتری اجرا میشود. تصور خیلیها از رفتن بورقانی این بود که با استعفای ایشان این سیاستها متوقف میشود اما اینطور نشد.
*من از شما پرسیدم عملکرد آقای بورقانی را چگونه ارزیابی میکنید، شما پاسخ دادید آن سیاستها بعد از رفتن ایشان هم ادامه پیدا کرده… این سیاستها ادامه پیدا کرده باشد یا نه، میخواهم نظر صریح شما را در اینباره بدانم که آیا عملکرد آقای بورقانی را مثبت ارزیابی میکنید؟
عملکرد آقای بورقانی را باید در چارچوب سیاستهای وزارت ارشاد تلقی کرد. طبیعی است اگر سیاستهای ارشاد را از جنبه مطبوعاتی مثبت تلقی کنیم سیاستهای بورقانی هم مثبت بود. در عین حال این به آن معنا نیست که سیاستهای ارشاد در زمینه مطبوعاتی هیچ اشکالی نداشته است. بهطور طبیعی کسی که راه میرود، زمین هم میخورد، کسی که دیکته مینویسد، غلط هم دارد. وزارت ارشاد میتوانست در زمینههایی بهتر عمل کند. میتوانست نظارتهایی را اعمال کند که تا حدودی جلوی حمله به مطبوعات را بگیرد. شاید در این خصوص اشکالهایی وجود داشته باشد اما نتیجه نهایی و برآیند کلی سیاستهای مطبوعاتی وزارت ارشاد مثبت بوده است.
*گفته شده که آقای مهاجرانی برخوردهای چندان خوبی با آقای بورقانی نداشت. از جمله اینکه وضع را به گونهای کرده بود که آقای بورقانی نتواند در جلسات هیأت نظارت بر مطبوعات شرکت کند… خانم کدیور! حتماً شما هم میدانید که استعفای بورقانی و پذیرش آن از سوی مهاجرانی بازتابی کاملاً منفی در جامعه داشت و باعث انتقادهای زیادی نسبت به مهاجرانی شد.
اینطور نیست. درجلسات هیأت نظارت یا وزیر ارشاد باید حضور داشته باید یا نماینده تامالاختیار ایشان. در جلسات اول آقای بورقانی شرکت میکرد. با توجه به اینکه حساسیتها نسبت به مطبوعات روزبهروز افزایش مییافت آقای مهاجرانی تصمیم گرفت خودش در این جلسات حضور داشته باشد. اینطور نبود که آقای بورقانی حضور نداشته باشد، حضور داشت، اما چون آقای مهاجرانی به عنوان وزیر حضور داشت. بهطور طبیعی حق رأی با خودش بود.
*و اما موضعگیری آقای مهاجرانی درباره جامعه و توس را چگونه توجیه میکنید که گفته بود این دو روزنامه «از نهضت آزادی دفاع میکردند، پس باید تعطیل میشد» یادم هست همان موقع آقای شمسالواعظین گفت: «مهاجرانی به تعاطی افکار اعتقاد دارد به تناقض رفتار عادت، نظرتان ردباره موضعگیری مهاجرانی در برابر «جامعه و توس» چیست؟
من معتقدم آقای شمس این اظهارات را در شرایط خاصی بیان کرد که تازه از زندان آزاد شده بود. باید ببینیم چه فضایی در زندان برایش ایجاد شده بود که پس از آزادی از زندان چنین حرفهایی زد و آیا امروز هم به آن صحبتها اعتقاد دارد یا نه؟ دوم اینکه در بررسی عملکرد و دیدگاههای افراد نباید از قالب ذهنی خودمان به مسائل نگاه کنیم و اگر دیدیم فردی مطابق با افکار ما بود او را تأیید کنیم و اگر خلاف آن بود او را نقض کنیم و بعد به این نتیجه برسیم که دچار تعارض رفتار است. افراد را باید در چارچوب کارکردهای خودشان بررسی کنیم. در این چارچوب صحبتهای آقای شمس نمیتواند صحت داشته باشد.
*خانم کدیور! آیا واقعاً این تحلیل درست است که اگر یک نشریه از نهضت آزادی دفاع کرد و نظرات آنها را مطرح کرد، باید تعطیل شود؟
چیزی که باعث تعطیلی جامعه و توس شد دفاعشان از نهضت آزادی نبود.
*آقای مهاجرانی گفته بود جامعه و توس از نهضت دفاع میکرد، پس باید تعطیل میشد. حتی فکر میکنم گفته بود: «اگر من هم به جای هیأت منصفه بودم همین کار را میکردم» آیا یک نشریه به این دلیل باید تعطیل شود و از تعطیلیاش هم اظهار خوشحالی کرد؟
آقای مهاجرانی گفتند اگر به جای هیأت منصفه بودم رأی به تعطیلی این دو روزنامه میدادم، آن هم به دلیل روندی که این دو روزنامه در مدت انتشارشان طی کرده بودند و بر پیگیری آن روند اصرار هم داشتند.
*منظور آقای مهاجرانی از «آن روند» حمایت از نهضت آزادی نبود؟
نه. در تحلیل خود بحث حمایت از نهضت را مطرح کرد. ولی منظورش این نبود که بحث حمایت از نهضت باید باعث تعطیلی یک روزنامه شود. من به عنوان کسی که از نزدیک شاهد مسائل و قضایا بودم میدانم که از روز اول تأسیس این روزنامه حمایتهای زیادی توسط وزارت ارشاد از آن صورت گرفت تا سعی کنند ضمن آن که وظیفه اطلاعرسانی خود را انجام میداند، حساسیتهای جامعه را هم مد نظر قرار دهند. مهاجرانی چه در جلسههایی که قبل از تأسیس روزنامه جامعه و چه در زمان انتشار آن روزنامه با دستاندرکارانش داشت – که حتی چند جلسهاش هم در منزل ما بود – تذکرات لازم را بهطور خصوصی به آن دوستان داد. اما متأسفانه آنها توجه لازم را نکردند. حتی یک بار هم علیرغم تبلیغات منفی که ممکن بود علیهاش انجام شود، به روزنامه جامعه رفت و تذکرات دوستانهای به آنها داد تا انتشار روزنامهشان ادامه پیدا کند که خب دوستان توجهی نکردند و شتابی که داشتند منجر به تعطیلی روزنامه شد. شتابی که اگر بر مبنای تدبیر و سیاست بود به تدریج تمام مطبوعات از آن برخوردار میشدند. اما تعجیلی که آنها برای ارائه افکار و نظرات خود داشتند. دودش در چشم همه مطبوعات رفت. بنابراین معتقدم حداکثر حمایتها از این دوستان شد.
*مایلم نظر صریح شما را در اینباره بدانم که آیا طرح و ترویج نظرات نهضت آزادی توسط یک نشریه ممنوع است و باید باعث تعطیلی آن شود؟
طبیعی است که اگر همراه نقد و ارائه آراء و نظرات دیگران باشد نه.
*آقای مهاجرانی هم اینگونه فکر میکند؟
تصور میکنم ایشان هم همینطور فکر میکند.
*شما به هر حال یک شخصیت سیاسی زن هستید. بنابراین نمیتوان با شما مصاحبه کرد و دیدگاهایتان را درباره مسائل زنان مورد سؤال قرار نداد. اما به خاطر اینکه دچار بحثهای کلی که اغلب درباره زنان مطرح است، نشویم پرسشهای عینیتری مطرح میکنم: فائزه هاشمی یکی از افرادی است که درباره مسائل زنان زیاد اظهار نظر کرده است و دیدگاههای او تقریباً به عنوان شاخص دیدگاههای کارگزاران در مورد زنان مطرح شده است. به نظر میرسد این دیدگاه بیشتر به دنبال رفع محدودیتهای اجتماعی برای زنان است. مثلاً آزادی دوچرخهسواری برای زنان و اینطور چیزها. در برابر این طرز تفکر دیدگاه دیگری وجود دارد که جنسیت را به عنوان یک شاخص در نظر نمیگیرد و به جای رفع محدودیت اجتماعی برای زنان به توسعه سیاسی فکر میکنند، این گروه می گویند در یک جامعه توسعه یافته که همه انسانها به حقوقشان میرسند، جامعه زنان هم به حقوق خود میرسند. خانم کدیور! شما چگونه فکر میکنید، آیا مثل فائزه فکر میکنید یامثل گروه دوم و یا نظر دیگری به جز این دارید؟
شما مطرح کردید که اظهارات خانم هاشمی دیدگاه کارگزاران درباره زنان است. اما من تصور نمیکنم که اینطور باشد چرا که اصلاً دیدگاه حزب کارگزاران درباره زنان تبیین نشده است.
خانم فائزه هاشمی خواستههای خاص خود را دارد و منعکس کننده خواستههای طیف خاصی است که نمایندگیاش را برعهده دارد. نظرات ایشان نظرات حزب نیست. من خودم به دیدگاه دوم معتقدم یعنی جامعه ما باید به سطحی از رشد و توسعه برسد که تمام افراد اعم از ازن و مرد از رشد و توسعه برخوردار شوند.
*چندی پیش خانم هاشمی در یکی از جلسات حزب کارگزاران اظهارنظرهایی درباره آقای نوری، برخی از مطبوعات و … کرده بود. عقیده شما درباره حرفهای او چیست؟
ایشان به عنوان فردی از خانواده هاشمی صحبت کرده است و اظهارنظرهایشان منعکس کننده دیدگاههای کارگزاران نیست. دیدگاههای یک حزب توسط دبیرکل یا نماینده رسمیاش مطرح میشود. دبیرکل که در زندان بود و اظهارات جانشین دبیرکل هم کاملاً، مغایر با اظهارات خانم هاشمی در زمینههای مختلف است. یک فرد سیاسی لازم است که اظهارنظرهایش را با حداکثر احترام و با رعایت اخلاق سیاسی بیان کند. خانم هاشمی در این جلسه داخلی حزب از این موارد تخطی کرده است. ایشان بیشتر دیدگاههای شخصی خودش را بیان کرده که البته قابل تأیید هم نیست. دیدگاههای او به عنوان دیدگاههای فردی از خانواده هاشمی قابل بررسی است نه عضوی از حزب کارگزاران.
*چند بار گفتید که اظهارنظرهای محمد هاشمی و فائزه هاشمی دیدگاههای عضوی از خانواده هاشمی است. آیا منظورتان این است که دیدگاههای این دو نفر همان دیدگاههای خاندان هاشمی است؟
بر مبنای شناختی که دورادور از آنها پیدا کردهام، افراد یاد شده بیش از آنکه به مسائل حزبشان بیندیشند به مسائل و مصالح خانوادگیشان میاندیشند. اظهارات محمد و فائزه هاشمی بیشتر به منظور حمایت از یک عضو دیگر از خاندانشان بوده که در این چند ماه مورد هجمه قرار گرفته است. البته این خیلی مطلوب است که اعضای یک خانواده اینقدر متحد باشند که در مقابل مسائل پیش روی خود یکدیگر را تنها نگذارند. اما وقتی افراد وارد یک نهاد و حرکت سیاسی میشوند بیشتر از آنچه که به مصالح و منافع خانواده میاندیشند، باید به مصالح حزبیشان بیندیشند. اظهارات آقای محمد هاشمی و خانم هاشمی نمایانگر جنبه سنتی سیاست در کشور ماست که سیاستشان یک سیاست شخصی است.
*ورود آقای هاشمی را به صحنه انتخابات چهطور ارزیابی میکنید؟
حق شهروندی ایشان است که مثل تمام شهروندان دیگر بتوانند در این مبارزه حضور پیدا کنند و عکسالعمل و ارزیابی مردم را نسبت به خود و صحبتهایش در دوران فعالیت سیاسیاش ببیند. بنابراین من حضور و ورود ایشان را به عرصه مبارزات انتخاباتی مثبت ارزیابی میکنم. البته نکتهای وجود دارد و آن اینکه چه عاملی باعث شده که ایشان از آن جایگاهی که در مجمع تشخیص مصلحت نظام داشتند بگذرند و بخواهند وارد صحن مجلس شوند. البته توضیحاتی توسط خود ایشان و نزدیکان فکریشان در اینباره ارائه شده که شاید تا حدودی پاسخگوی افکار عمومی بوده باشد اما موضوع برای من جانیفتاده است.
*اگر آقای هاشمی در مسند ریاست مجلس قرار بگیرد، به روند اصلاحات کمک خواهد کرد یا باعث کندی آن خواهد شد؟
بستگی به این دارد که آقای هاشمی در مجلس از چه موضعی به مسائل نگاه کنند، ایشان همیشه در موضع دفاع از دولت قرارد داشته، چه در زمانی که در مجلس بود که از دولت وقت حمایت میکرد و چه در زمانی که مسؤولیتهای دیگر داشت. من امیدوارم که ایشان از روند اصلاحات حمایت کنند. با چراغ سبزهایی که در مصاحبههای اخیر نشان داده میتوان امیدوار بود که از اصلاحات آقای خاتمی و دولت ایشان حمایت کنند.
*آقای هاشمی به عنوان شخصیتی شناخته شده که معتقد به دیپلماسی پنهان است و نسبت چندانی با «شفافیت» ندارد. آیا فکر نمیکنید در دورانی که ما بیش از هر چیز به برخوردهای شفاف نیازمندیم، دوران آقای هاشمی بسر رسیده باشد؟
مسأله اول این که سیاست دو جنبه دارد، یک جنبه آن فعالیتهای پشت پرده است و جنبه دیگرش فعالیتهای «آشکار» و فکر میکنم این دو بعد مکمل یکدیگر است. البته میتوانیم امیدوار باشیم همانطور که در مصاحبههای اخیرشان شفافیت بیشتری نسبت به قضایانشان دادند، از این پس هم شفاف برخورد کنند. یعنی من فکر میکنم اظهارات هاشمی در مصاحبههای اخیرش با اظهاراتی که پیش از این داشته، کاملاً متفاوت است.
با توجه به شناختی که از ایشان داریم، تاکنون سابقه نداشته که ساعتها بنشیند و اظهارات خبرنگاران را بشنود و پاسخگو هم باشد. فکر میکنم این موضوع را باید به فال نیک بگیریم و امید داشته باشیم که آقای هاشمی در فضای جدید آن شفافیتی را که مدنظر مردم است. از خود نشان بدهد.
*گفتید که آقای هاشمی در مصاحبههای اخیر شفافیت بیشتری از خود نشان داده است. آیا به خاطر این نیست که میخواهد رأی بیاورد؟
نه، من تصور نمیکنم. به هر حال آقای هاشمی رأی میآورد اما بحث بر سر این است که رأی اول را میآورد یا نه؟
من از برخی از دوستان این انتقاد را دارم که هجمه تبلیغاتیشان بیشتر در جهت تخریب ایشان است تا انتقاد، به هر حال آقای هاشمی هم خدماتی داشته و هم اشتباهاتی. وظیفه کارشناسان این است که با دقت نظر و منصفانه عملکرد ایشان را بررسی کنند. بعضی از دوستان اینقدر این بحثها را در عرصه مطبوعات تکرار کردهآند که ممکن است اثر معکوس بجا گذارد.
*خیلیها معتقدند که دوران هاشمی به سر رسیده است، شما اینطور فکر نمیکنید؟
فردی مثل آقای هاشمی را علیرغم این که ممکن است خطاهایی هم داشته باشد نمیتوانیم به بایگانی تاریخ بفرستیم و بگوییم دورانش به سر رسیده است نه. من چنین اعتقادی ندارم. معتقدم هاشمی باید در صحنه حضور داشته باشد. فردی با آن همه سابقه در قبل و بعد از انقلاب را نمیتوانیم حذف کنیم. یکی از دلایل موفقیت کشورهایی مثل ژاپن این است که مدیران جدید در کنار مدیران قدیم فعالیت میکنند. طبیعی است که من نافی نقد ایشان نیستم. اگر ورود هاشمی به صحنه انتخابات یک بعد مثبت داشته باشد نقد فعالیتهای دولت هاشمی در هشت سال ریاست جمهوری است. اما برخی از دوستان بیشتر به تخریب وجهه ایشان میپردازند تا انتقاد. اما بعضی از انتقادها اگر بیش از حد تکرار شود به ضد خود تبدیل میشود.
*شنیده شده است که برخی از گروههای دوم خردادی اعلام کردهاند که اگر آقای هاشمی برای احقاق حقوق رد صلاحیت شدهها تلاش کند، ممکنم است نام او را در فهرست انتخاباتی خود قرار دهند. خانم کدیور! اول اینکه آیا به نظر شما هاشمی از نفوذ خود برای احقاق حق رد صلاحیت شدهها استفاده خواهد کرد؟ دوم اینکه آیا این شیوه را میپسندید؟
من امیدوارم ایشان برای احقاق حقوق ردصلاحیت شدهها تلاش کند. اما درباره بخش دوم سؤالتان باید بگویم که نه، من با چنین شیوهای موافق نیستم که اگر ایشان اینطور عمل کنند پس ما آنطور عمل میکنیم. این شیوه کاسبکارانه را نمیپسندم. اگر گروههای دوم خردادی به دلیل عملکرد و یا نقطه نظرات آقای هاشمی به او نقدی دارند، نقدشان را بکنند و بر سر دیدگاه خود تا آخر بایستند. فکر میکنم بیان چنین شرطی برای قرار دادن نام آقای هاشمی در فهرست انتخابات دور از شأن گروههای دوم خردادی است.
*شما خواهر آقای محسن کدیور هستید، بنابراین بیمناسبت نیست که چند سؤال هم درباره آقای کدیور بپرسیم؟ اولاً چه خبر تازهای از برادرتان دارید؟
من فکر میکنم ایشان تا پایان دوره محکومیت یعنی تا مردادماه در زندان خواهد بود. او نیمی از دوره محکومیت خود را طی کرده است و مطابق قانون میتوانستند آزادش کنند. اما این کار را نکردند. چرا که معتقدند کدیور هنوز متنبه نشده است. کدیور هم معتقد است اصلاً جرمی انجام نداده است که بخواهد متنبه شود.
*دو طرز تفکر درباره آقای کدیور وجود دارد. برخی او را «زندانی اندیشه» میدانند. جناح راست هم او را زندانی اعمالش میداند که به خاطر افترا زدن به نظام محکوم شده است. شما زندانی بودن برادرتان را چگونه توصیف میکنید؟
با شناختی که من از صفا و صداقت ایشان دارم معتقدم که نه جرمی مرتکب شده و نه اظهاراتش افترا به نظام بوده است. حتی ما امروز شاهد ادله اظهارات او هستیم که خیلی دیگر از افراد هم به آن اشاره دارند. کدیور به این دلیل مجازات میشود که باب خیلی از بحثها را در حوزه و مطبوعات باز کرد.
برخی از صحبتهایی که در زمینههای مختلف توسط افراد اعم از مسؤولان دولتی و مطبوعات مطرح میشود به مراتب تندتر از اظهارات کدیور است، اما او را به خاطر اینکه راهی جدید را گشود راهی زندان کردند.
*پیشبینی شما از ترکیب مجلس ششم چیست؟
باید ببینیم این ردصلاحیتهایی که در شهرستانها صورت گرفته بالاخره به کجا میانجامد و آیا شورای نگهبان وقعی به اعتراضهای میگذارد یا نه؟ علیرغم اینکه تأیید صلاحیتها در تهران به گونه نسبتاً معقولانهای بود، در شهرستانها در رد و تأییدها اعمال سلیقه شد. اگر اعتراضهایی که به ردصلاحیت شده به نتیجه برسد اکثریت مجلس از طرفداران اصلاحات خواهد بود و اگر به نتیجه نرسد باید منتظر بمانیم تا لیستهای انتخاباتی منتشر شود و بر مبنای آن ترکیب مجلس را پیشبینی کنیم. البته نکتهای را هم باید در نظر بگیریم و آن اینکه ابزارهایی وجود دارد که ممکن است رأی مردم را به برخی از افراد باطل کنند. من امیدوارم همچنان که شورای نگهبان سعی کرد در تهران در زمینه تأیید صلاحیتها خوب عمل کند و در چارچوب اختیارات و وظایفش عمل کنند، در این خصوص هم تلاش کنند خدا را در نظر بگیرد و اعمالی را انجام دهند که به صلاح مملکت باشد.
*شما نسبت به احقاق حق ردصلاحیت شدهها و همچنین نسبت به ترکیب مجلس آینده خوشبین هستید؟
من نسبت به آینده مجلس ششم خوشبین هستم.
*و یک سؤال درباره انتخابات دوره قبلی که شما از شیر از کاندیدا شده بودید. شما پس از اعلام نتیاج اعلام کردید که تقلب شده است. ظاهراً نامهای هم به آقای یزدی نوشتید و موضوع را پیگیری کردید؟ موضوع تقلب از چه قرار بود و نتیجه پیگیریهایتان به کجا رسید؟
در دوره پنجم که من از شیراز کاندیدا شده بودم، رتبه سوم را کسب کردم و این در حالی بود که فرصت کمی برای تبلیغات داشتم یعنی فقط به همان یک هفته فرصت تبلیغات بسنده کردم. از آنجا که تعداد زیادی از کاندیداهای شیراز از مدتها قبل خود را برای انتخابات آماده کرده بودند و تقریباً از دو سال پیش به نوعی مشغول فعالیتهای تبلیغاتی بودند، رأی من برای همه قابل ملاحظه بود. شاید به همین دلیل هم بود که در فاصله بین دور اول و دور دوم هجمه عظیم تبلیغاتی علیه من اعم از شایعات و… انجام شد تا رأی مرا در دور دوم تخریب کنند. تمام اقداماتی که توسط باند سیاسی حاکم بر استان صورت گرفت نتیجه نداد و در دور دوم هم من رأی دوم را کسب کردم و مطابق شنیدهها به احتمال قوی نفر دوم بودم. بنابر اطلاعات موفق جای نفر دوم و پنجم را تغییر دادند و در نهایت نتوانستم وارد مجلس شوم.
*برای پیگیری تخلفات انجام شده چه کردید؟ آیا به مراجع رسمی شکایت بردید؟
همان زمان به شورای نگهبان شکایت کردم و آنها نمایندگانشان را فرستادند و بررسیهایی به عمل آوردم. مطابق آنچه که شنیدم وقوع تقلب برای آنها محرز شده بود. اما میزان تقلب را آن اندازه ندانسته بودند که بر میزان رأیها و جابجایی کاندیداها مؤثر باشد.
*خانم کدیور! با اطمینان زیادی از وقوع تقلب درباره خودتان صحبت میکنید. با کدام اطلاعات و براساس کدام مدارک و شواهد از وقوع تقلب مطمئنید؟
در تماسهایی که شهروندان شیرازی با من داشتند، بر وقوع تقلب تأکید کردند. این شهروندان اغلب کسانی بودند که در فرمانداری حضور داشتند و شاهد بودند که تا صبح روز اعلام رأیها، نتیجه به نفع من بوده است. علیرغم این که شمارش آراء خیلی سریع انجام شده بود اما اعلام آرای ۳۰۰ صندوق رأی در شیراز همزمان با نتیجه شمارش آرا ۳۰۰۰ صندوق در تهران اعلام شد و این خیلی تعجبآور بود و نشان میداد که اقداماتی در این فاصله چند ساعته انجام گرفته است.
پس از انتخابات دوم خرداد و و انتخاب رییس جمهور تازه رونوشت نامهای برای من ارسال شد که در آن بر وقوع تخلفات در انتخابات شیراز توسط یکی از اعضای استانداری که دخیل درامر انتخابات بود صحه گذاشته شده بود. اصل نامه برای آقای عبدالله نوری وزیر کشور وقت ارسال شده بود. بر مبنای این نامه من نیز نامه دیگری برای آقای نوری فرستادم و درخواست کردم برای بررسی موضوع یک هیأت تحقیقات و بازرسی به استان اعزام کنند.
پس از آن، نامه دیگری برای من ارسال شد که مدارکی مبنی بر تقلب در انبار استانداری کشف شده است یعنی دستاندکاران تقلب فراموش کرده بودند در جریان جابجایی رأیها، برگههای رأی را نابود کنند و من دوباره نامه دیگری فرستادم و درخواست تعجیل در اعزام هیأت بازرسی را کردم. که این هیأت به شیراز رفت و مدارک را بررسی کرد و در نهایت بر وقوع تخلف در انتخابات صحه گذاشتند و گفتند: تعداد زیادی رأی جعلی وارد صندوق شده، تعدادی از آرای مردم اصلاً خوانده نشده و حدود چندین هزار رأی در جریان تقلب جابهجا شده است. بر مبنای گزارش هیأت تحقیق، شکایتی خطاب به دادگستری شیراز تنظیم کردم. از آنجا که چند نفر از افرادی که در تخلف دخالت داشتند، باید پروندهشان به تهران ارجاع میشد، این پرونده به مجمتع قضایی ویژه تهران و برای آقای مرتضوی فرستاده شد.
*نتیجه این شکایتها چه شد؟ آیا کسی به شما پاسخی داد؟
با وجود اینکه بیش از دو سال از شکایت من میگذرد، هنوز هیچ اقدامی برای رسیدگی به شکایت من صورت نگرفته است. من چندین بار در سال گذشته شهود قضایا را از شیراز به تهران دعوت کردم اما مسؤولان پرونده هیچ توجهی به آنها نکردند. برگههای رأی نیز که در انباری استانداری کشف شده بود، به وزارت کشور ارسال شده است. یعنی حدود یک سال است که مدارک غیرقابل انکار تقلب در وزارت کشور است، اما مسؤولان پرونده توجهی به آنها نمیکنند. من همچنان منتظر رسیدگی به پرونده هستم اما هنوز هیچ اقدامی صورت نگرفته است.
*یعنی به اعتقاد شما کسی که به عنوان نماینده مردم شیراز به مجلس رفته، نماینده واقعی مردم نیست و به جای شما وارد مجلس شده؟
بله، بر مبنای ادله و مدارکی که در این زمینه وجود دارد من به این نتیجه رسیدهام که فرد دیگری با تقلب به جای من به مجلس راه پیدا کرد، این وظیفه دادگستری بود که به این موضوع رسیدگی کند. اگر تقلب واقع نشده خب اعلام کنند. من فکر میکنم همین که به پرونده من رسیدگی نکردهاند، خود دلیلی بر ادعای من است.
*ظاهراً مشکلاتی هم در جریان فعالیتهای تبلیغاتیتان به وجود آوردند مثلاً شنیدیم که چاپخانههای شیراز از چاپ پوسترهای انتخاباتی شما خودداری کردند و …
دقیقاً این مسائل وجود داشت. نه فقط چاپخانههای شیراز پوسترهای مرا چاپ نکردند بلکه پوسترهایی را هم که از تهران ارسال شده بود، در فرودگاه شیراز توقیف کردند و نگذاشتند به دست ما برسد. در نخستین روز دور دوم انتخابات علیرغم اینکه تمام شهر از تبلیغات من نبود. خیلیها با من تماس گرفتند و از من پرسیدند: «چرا اثری از تبلیغات شما نیست»؟ و من در پاسخشان میگفتم: تبلیغ نکردن هم به ستادهای تبلیغاتی من انجام شد. حتی افرادی هم که در ستادهای من فعالیت میکردند مورد تهاجم و ضرب و شتم قرار گرفتند. قفل در ستاد را شکستند و تمام اسناد و مدارک واوراق تبلیغاتی را نابود کردند. این غیر از تهمتها و شایعههایی بود که توسط باند حاکم بر استان علیه من به راه افتاد تمام این موارد ثبت شده است، همان موقع ما شکایتهایی تنظیم کردیم و به مراجع قضایی فرستادیم اما تا این لحظه به هیچ کدام رسیدگی نشده است.
*سؤال آخر اینکه در برخی از روزنامههای جناح راست خواندیم که شما یکی از سهامداران صنایع شیمیایی سینا هستید. گفته شد که با استفاده از «رانت» این سهامها را به صورت قسطی به دست آوردهاید. موضوع از چه قرار است؟
من روحم هم از این قضیه خبر ندارد. من حتی یک سهام هم در هیچ شرکت و کارخانهای ندارم. اگر دوستان ما مدرکی دارند، بیاورند، رو کنند تا ما هم مطلع شویم. فردای آن روزی که این خبر در روزنامه رسالت چاپ شد من یک تکذیبیه بر ایشان فرستادم که چاپ هم شد.
*متشکرم که به پرسشهایم پاسخ دادید .
+ نظری برای این مطلب وجود ندارد.
افزودن