ادامه دارد
ادامه این گفتوگو که به عملکرد آقای مهاجرانی در وزارت ارشاد اختصاص دارد بعد از انتخابات تقدیم حضورتان خواهد شد.
دکتر عطاءالله مهاجرانی:
ترجیح میدهم دیگران درباره عملکردم قضاوت کنند
گفتوگو: ژیلا بنییعقوب
کسی که اختلافنظر زیادی با عطاءالله مهاجرانی دارد، روزی را به یاد میآورد که مهاجرانی ۱۲ سخنرانی در موضوعات مختلف ایراد کرد و هر دوازدهتایش هم جذاب و متفاوت بود.
او میگوید: «مهاجرانی زیاد کتاب میخوند، خیلی زیاد… و همین باعث شده که نه فقط یک سخنور توانا باشد که حتی در چشم کسانی که به او و رفتارهایش انتقادهای فراوان دارند، شخصیت مقبولی به نظر برسد.»
بخش نخست مصاحبه با دکتر مهاجرانی را پیش از برگزاری انتخابات خواندید. اکنون بخش دوم و پایانی آن از نظرتان میگذرد.
***
این روزها که به پایان دوره اول ریاست جمهوری آقای خاتمی نزدیک میشویم، به نقد کشیدن وزیران کابینه ایشان خالی از فایده نخواهد بود. به ویژه اگر این شخص، شما باشید که یکی از وزرای بحث برانگیز دولت ایشان بودید.
میخواهم بدانم امروز شما به عنوان آقای مهاجرانی که بیرون از وزارت ارشاد ایستادهاید عملکرد مهاجرانی وزیر ارشاد را چگونه ارزیابی میکنید؟ نقاط قوت و ضعف او در دوران وزارتش چه بود؟
من ترجیح میدهم درمورد نقاط قوت و ضعف مسوولیتی که به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در یک دوره چهل ماهه برعهده داشتم، دیگران قضاوت کنند. قبل از هر چیز به اعتقاد من نباید فقط آنچه را که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اتفاق افتاد، به عنوان کارنامه وزیر ارشاد معرفی کرد.
وزارت ارشاد یک سازمان عظیم فرهنگی است و هزاران نفر در آن تلاش میکنند. سازمانهای متعددی در این وزارتخانه وجود دارد که بسیار کارآمد هستند و همه آنچه را که در این سازمانها اتفاق افتاده باید به عنوان کارنامه همه کسانی به حساب آورد که در این وزارتخانه بودند.
دو مشخصه در این دوره قابل توجه است. یکی «عمومی شدن فرهنگ» و دیگری «پرهیز از تصدیگری دولت در عرصه فرهنگ» که من به عنوان یک شعار و مضمون مطرح کردم و معایش این بود که «فرهنگ» از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و حتی از مجموعه دولت جمهوری اسلامی هم بزرگتر است. چون فرهنگ چنین شأنی دارد، نباید آن را در چارچوب یک وزارتخانه محصور کنیم. بلکه باید این وزارتخانه را به جریان کلی فرهنگ در کشور پیوند بزنیم. در جهت عمومی شدن فرهنگ کوشش زیادی انجام دادیم که بخشی از آن در زمینه تولیدات فرهنگی مثل کتاب، نقاشی، موسیقی و سینما بود. سینمای ایران چه در بخش فیلمهای بلند و چه در سینمای جوان موفقیتهای زیادی کسب کرد. از مردادماه ۷۶ تا آذرماه ۷۹ که من وزیر ارشاد بودمف مجموعه اتفاقها، به ویژه در عرصه مطبوعات، هنر، اندیشه و کتاب به گونهای بود که به راحتی و برای همگان قابل سنجش است. و اما اینکه پرسیدید اشتباهات من چه بود، باید بگویم تردیدی نیست که در هر کار بزرگ و پیچیدهای اشتباهاتی وجود دارد و خودم با تواضع و انصاف آن را میپذیرم. من بعد از پایان دوره چهل ماهه وزارت سعی کردم آن دوران را ارزیابی و اشتباهات شاخص را جستوجو کنم. اشتباهاتی که اگر یکبار دیگر وزیر میشدم، آن را انجام نمیدادم. اما در این ارزیابی به نظرم نیامد که مجموعه کارها به گونهای بوده که یک اشتباه شاخص را بتوان پیدا کرد. البته کمبود بسیار داشتیم.
در تهران مجموعهای از امکانات سختافزاری فرهگی مثل تالار رودکی و تئاتر شهر به ما رسیده است که ما بنا داشتیم نمونههای بهتری از آن را برای مردم بسازیم که این امکان فراهم نشود. متاسفانه هنوز هم در ساختار فرهنگی و دولتی ما هزینه کردن برای فرهنگ چندان پذیرفته شده نیست. به آسانی میپذیریم که برای ساخت یک سد ۵۰۰ میلیارد تومان هزینه شود اما به این راحتیها نمیپذیریم که برای اجرای یک طرح درجه اول فرهنگی یکصد میلیارد تومان هزینه کنیم.
شما در میان اقدامات مثبت خود در وزارت ارشاد به رشد مطبوعات نیز اشاره کردید. معاون مطبوعاتی شما- احمد بورقانی- در شش ماهه اول دوران وزارتتان بشی از ۱۴۰ مجوز برای نشریات صادر کرد. اما شما در شش ماهه دوم از او خواستید که سرعت صدور مجوز را کم کند که همین موضوع موجب بروز اختلافات میان شما و بورقانی شد که در نهایت منجر به استعفایش شد. آقای مهاجرانی! میخواهم بدانم چرا از بورقانی خواستید به روزنامهها مجوز ندهد. آیا این خواسته با سیاست کلی توسعه و گسترش مطبوعات تعارض نداشت؟
من چنین چیزی را نخواستم که روند صدور مجوز کند شود. خواسته من این بود که سیستم صدور مجوز از حالت بیحساب و کتاب بیرون بیاید. قبل از اینکه من وزیر ارشاد بشوم معمولا نماینده تامالاختیار وزیر که همان معاون مطبوعاتی بود، مسوولیت هیاتنظارت بر مطبوعات را برعهده داشت. من به خاطر حساسیتهایی که آن موقع وجود داشت و همینطور اهمیتی که برای مطبوعات قائل بودم این مسوولیت را خودم برعهده گرفتم. من معتقد بودم برای مجوز دادن به یک نشریه باید مراحل لازم را طی کنیم، به گونهای که هیاتنظارت هم اقناع شود. این درست نبود که هیاتنظارت را مدام غافلگیر کنیم. من در روند صدور مجوز برای نشریات به حساسیتهای سیاسی- اجتماعی که آن زمان در جامعه پدیدار شده بود، توجه کردم، به طور طبیعی وقتی برنامهریزی دقیقتری برای صدور مجوزها به عمل آمد، سرعت آن به تعبیر شما تا حدی کند شد.
به حضور خود در هیاتنظارت بر مطبوعات اشاره کردید که خود جای سوال دارد. از اواخر سال ۷۷ برخلاف آنچه که تا پیش از آن مرسوم بود، شما به جای معاون مطبوعاتی در جلسات هیات نظارت شرکت کردید که تقریبا از همان زمان روند صدور مجوز قفل شد. شنیدهام اغلب اوقات با عدم حضورتان مانع از تشکیل جلسات هیات نظارت و صدور مجوز برای نشریات میشدید. آقای مهاجرانی! میخواهم پاسخ صریحتری به این سوال بدهید که آیا اصرار شما برای کند کردن روند صدور مجوز مغایر با سیاست کلی توسعه مطبوعت نبود؟
من طرفدار توسعه برنامهریزی شده مطبوعات بودم. ممکن است دوستانی طرفدار توسعه بیمهار مطبوعات باشند و بخواهند در هر جلسه به ده تا بیست روزنامه مجوز بدهند، آن هم بدون توجه به اینکه آیا این روزنامهها منتشر میشود یا نه؟ یکی از بحثهای ما در هیات نظارت این بود که آیا همه کسانی که مجوز روزنامه گرفتهاند، آن را تبدیل به روزنامه کردهاند یا نه؟ وقتی بررسی کردیم متوجه شدیم بعضی از افرادی که دو سال پیش مجوز روزنامه یا هفتهنامه گرفتهاند، مطلقا برای انتشار آن قدیم برنداشتهاند.
هیات نظارت که خط تولید مستمر و بیحساب و کتاب نشریه و روزنامه نیست، باید نظارت هم بکند. همانطور که میدانید اسم آن «هیات نظارت بر مطبوعات» است نه «هیات صدور مجوز برای مطبوعات» از طرف دیگر مسوول این کار وزیر است نه معاون مطبوعاتی، یعنی وزیر است که باید این حرکت را ساماندهی کند و کاملا بر آن نظارت کند. اگر وزیران قبل از من، این اختیار را به معاون خود داده بودند، مهمترین علتش این بود که در دورههای قبل نسبت به مطبوعات چنین حساسیتی وجود نداشت. من گمان میکنم اگر در دوره وزرای قبل ز من نیز همین حساسیتهای دوره من وجود داشت، آنها هم ناگزیر به دخالت و تصمیمگیری میشدند. در یک جمله باید بگویم مجموع تلاش من این بود که حرکت توسعه مطبوعات براساس برنامهریزی و تدبیر باشد.
وقتی هیاتنظارت بر مطبوعات روزنامه توس را توقیف کرد، شما اقدامش را تایید و از تعطیلی توس ابراز رضایت کردید. این اقدام هیاتنظارت کاملا با قانون مطبوعات مصوب سال ۶۴ که در آن دوران حاکم بود، مغایرت داشت. میخواهم بدانم چرا با وجودی که قانون مطبوعات بر این موضوع تصریح داشت که هیاتنظارت حق توقیف مطبوعات را ندارد، شما از توقیف غیرقانونی توس استقبال کردید؟
در هیات نظارت به طور مفصل در این باره بحث کردیم که آیا مطابق قانون این هیات حق متوقف کردن انتشار یک نشریه و ارسال آن به محکمه را دارد یا نه؟ حقوقدانهای هیات نظارت همگی معتقد بودند که مطابق قانون مطبوعات این این اختیار را داریم.
وزیران سابق هم به همین شیوه عمل کرده بودند. یکی از مهمترین مواردی که براساس آن قانون مطبوعات حق توقیف یک نشریه را داشت، اهانت به رهبری، حضرت امام و مراجع تقلید بود. توس مصاحبهای با میتران را درج کرده بود که آخرش هم نفهمیدیم چقدر صحیحالنسب است. به هرحال تشخیص اجمالی هیات نظارت این بود که در این مصاحبه به حضرت امام توهین شده است. ما به عنوان هیات نظارت فقط درباره روزنامه توس نبود که چنین تصمیمی گرفتیم. یک هفتهنامه را نیز به خاطر توهین به آیتالله خویی توقیف کردیم.
فرقی نمیکند درباره هر نشریه دیگری هم که این اتفاق افتاده باشد اصل سوال مرا تغییر نمیدهد. هیات نظارت بر مطبوعات یک مرجع اجرایی است، نه یک مرجع قضایی. مگر نه اینکه توقیف مطبوعات یک مجازات است. چطور هیات نظارت اقدام به مجازات توس و آن هفتهنامه کرد؟ مگر نه این است که «مجازات» کار مرجع قضایی است نه مرجع اجرایی.
تلقی ما به عنوان هیاتنظارت این بود که وقتی نشریهای نسبت به رهبری، حضرت امام و مراجع تقلید تعابیر اهانتآمیز به کار میبرد باید آن را به طور موقت توقیف و پروندهاش را به دادگاه ارسال کنیم تا مراجع قضایی تصمیم خود را بگیرند. این موضوع در کمیسیون فرهنگی دولت هم مطرح شد، آنها هم نظر ما را تایید کردند.
نظر معاون حقوقی رییسجمهور هم این بود که هیاتنظارت به طور موقت میتواند جلو انتشار یک نشریه را بگیرد و پروندهاش را به دادگاه بفرستد.
آقای مهاجرانی! با همه مسایلی که گفتید مایلم به این سوال پاسخ روشنتری بدهید که با توجه به اینکه توقیف موقت مطبوعات یک مجازات محسوب میشود هیاتنظارت به عنوان یک مرجع اجرایی حق توقیف کردن یک نشریه را داشت یا نه؟ هیات نظارت در حالی تصمیم به مجازات توس گرفت که هنوز ثابت نشده بود که واقعا توهینی صورت گرفته یا نه؟ از این گذشته پیش از آن که این روزنامه اجازه دفاع از خود پیدا کند، مجازات شد؟ یعنی بدون اینکه در دادگاه و با حضور هیات منصفه محاکمه شود، مجازات شد و شما از این موضوع اظهار رضایت کردید، چرا؟
وزارت بهداشت نیز که به عنوان یک مرجع اجرایی بر اغذیه فروشیها در کشور نظارت دارد وقتی تشخیص میدهد که یک اغذیه فروشی بهداشت لازم را رعایت نکرده، آن واحد را به طور موقت تعطیل میکند و پرونده اش را به دادگاه ارسال میکند.
فکر میکنم قیاس چندان درستی نباشد آقای مهاجرانی…
چرا درست است. قانون مطبوعات حقوق و حدود مطبوعات را باری هیاتمطبوعات تعیین کرده است. مثلا در این قانون ذکر شده: مطبوعات حق ندارند مدارک محرمانه هیچ دستگاهی را منتشر کنند، حق ندارند مذاکرات غیرعلنی دادگاه یا مجلس را منتشر کنند و حق ندارند به مراجع تقلید اهانت کنند. تشخیص جمع ما این بود که وقتی این نشریه با این عبارات به مرجع تقلید اهانت کرده باید از حق قانونی خود استفاده و آن را به طور موقت توقیف کنیم.
عملکرد شما در برخی مواقع به گونهای بوده که حتی دوستانتان نیز شما را متهم به تناقض رفتار کردهاند. به نظر خودتان چرا رفتارهایتان گاه متناقض به نظر میرسد؟
من باید برای همه رفتارهایم دلیل داشته باشم و بتوان آن دلیل را خوب توضیح بدهم. دو رفتار بدون دلیل میتواند با هم متناقض باشد اما اگر دو رفتار در دو ظرف تاریخی و جغرافیایی ویژه اتفاق بیفتد و هرکدام هم دلیل خودش را داشته باشد، نمیتوان تعبیر متناقض را دربارهاش به کار برد. این تعبیر در قرآن کریم هست که اگر انسان میخواهد حیات داشته باشد باید بینه داشته باشد و اگر میخواهد هالک هم بشود باز هم باید صاحب بینه باشد.
یکی از مواردی که به خاطر آن به تناقض رفتار متهم شدم موضعی بود که درباره توس داشتم. من به این نتیجه رسیده بودم که این روزنامه به حضرت اما اهانت کرده و باید توقیف شود. حالا ممکن است عدهای از جوانان عزیز در آن مقطع تشخیصشان این بود که نه، اهانتی صورت نگرفته است، ممکن بود همین جوانان روزی دیگر تشخیص دیگری داشته با شند. آنها حق دارند تشخیص خودشان را داشته باشند اما من که نباید ملاک رفتار خودم را خوش آمدن و بد آمدن قرار بدهم.
شنیدهام به عنوان وزیر ارشاد گاه بین معاونان خود تبعیض قائل میشدید و معاون سینماییتان را به سایر معاونان ترجیح میدادید؟ آیا این به خاطر آن بود که «سیفالله داد» از دوستان قدیمی شما بود و بقیه نه؟
البته این داوری دقیق نیست. در این که من آقای داد را قبل از معاونان دیگر میشناختم تردیدی نیست. من ایشان را قبل از انقلاب و از دورانی که در دانشگاه شیراز دانشجی جامعهشناسی بود، میشناختم. او یک دانشجوی شاخص، اهل نظر و دانش بود که کتاب «فرهنگ سکوت» را در سن ۲۱ سالگی ترجمه کرد که توسط انتشارات خوارزمی که از ناشران درجه اول و موفق بود، به چاپ رسید. او یکی از از پرشورترین دانشجویان مسلمان و انقلابی در دوران انقلاب بود. ما در دوران جوانی با یکدیگر آشنا شدیم و به میانسالی رسیدیم که تجربه گرانقیمت و با ارزشی است. این غیر از آن است که انسان تازه در دوران میانسالی با کسی آشنا شود و بعد هم بخواهد با او همکاری کند. اما معنی دوستی من با آقای داد این نبود که بخواهم تبعیضی مثلا در دادن بودجه به معاونت سینمایی با دیگر معاونتها قائل شوم.
گفته میشود سال ۷۷ تمام بودجه تبصره سه را یکجا در اختیار معاونت سینمایی گذاشتید؟ آیا این به معنای تبعیض نیست؟ چرا همه بودجه تبصره سه را به معاون سینمایی دادید؟
وقتی از اعتبار تبصره سه بقیه معاونتها نتوانستند استفاده کنند، آقای داد در جلسه شورای معاونان مطرح کرد که معاونت سینمایی ظرفیت استفاده از آن رادارد. بنابراین آنچه را از این اعتبار باقی مانه بود، در اختیار او گذاشتم. البته این فقط بخشی از اعتبار تبصره سه بود و نه آن طور که شما گفتید همه آن. بخش قابل توجهی از این اعتبار هر ساله معاونت فرهنگی هزینه میکرد. واقعیت این است که اگر بخش باقی مانده را به معاونت سینمایی اختصاص نمیدادیم، از دست میرفت. من به عنوان یک وزیر باید چه کار میکردم وقتی بقیه معاونتها به هر دلیلی امکان استفاده از این اعتبار را در آن مقطع نداشتند. اما معاون سینمایی برای استفاده از آن سازوکار خوبی پیشنهاد داد.
چرا با پیشنهاد احمد بورقانی برای تاسیس خانه بینالمللی مطبوعات مخالفت کردید؟ خانهای که قرار بود در آن هر خبرنگار ایرانی و خارجی یک میز داشته باشد و محلی برای برگزاری کنفرانسهای مطبوعاتی و قرارهای کاری خبرنگاران باشد، خانهای با وسعت ۱۲ هزار متر مربع و مجهز به کتابخانه و بانک اطلاعرسانی. آقای مهاجرانی! چرا با تاسیس مرکزی که میتوانست گام مهمی در راه توسعه مطبوعات باشد، مخالفت کردید؟
ما برای تاسیس خانه مطبوعات که نمیتوانستیم از اعتبار تبصره سه استفاده کنیم. فرق است بین اعتبار تبصره سه که یک وام است و باید بازپرداخت شود با ردیف بودجه وزارتخانه که هزینه میشود، برای تاسیس خانه مطبوعات که نمیتوانستیم وام بگیریم. این وام را چه کسی باید بازپرداخت میکرد. درباره «خانه هنرمندان» شهرداری تهران یک ساختمان بسیار مناسب را برای این کار اختصاص داد و ما فقط هزینه تعمیرش را پرداخت کردیم. اما هزینه تاسیس خانه مطبوعات را چگونه باید تامین میکردیم.
فکر میکنم توقع این بود که بخشی از مازاد درآمد حج را به این کار اختصاص دهید؟
بله معاون مطبوعاتی چنین پیشنهادی داده بودند اما ما که نمیتوانستیم یکباره پنج- شش میلیارد تومان را به این کار اختصاص دهیم. البته بعدها زمین مناسبی به مساحت پنج هزار مترمربع، متعلق به موسسه سنجش افکار (وابسته به وزارت ارشاد) به اضافه پانصد میلیون تومان از اعتبار سود سپرده عمره را برای این کار در نظر گرفتم. که تا مقدمات کارآماده شد، پرداخت سود سپردههای ما متوقف شد و من هم از وزارت ارشاد رفتم.
ظاهرا در سال آغازین دوران وزارتتان ملاقاتهای منظم هفتگی با مقامرهبری داشتید و هر هفته نیز یکی از معاونان خود را به همراه میبردید؟ آیا ممکن است درباره این ملاقاتها برای خوانندگان ما بگویید؟
در این ملاقاتها که متعدد هم بود، مقام معظم رهبری ارشادات و رهنمودهایشان را در زمینههای مختلف مثل کتاب، سینما، جهانگردی و مطبوعات مطرح میکردند. من به همراه معاونان فرهنگی، سینمایی، جهانگردی و هنری توفیق حضور در محضر ایشان را پیدا میکردیم.
هیچ وقت معاون مطبوعاتی را همراه خود بردید؟
تا آنجا که یادم هست، نه.
چرا؟
پیش نیامد، معاونان دیگر بحثهایشان برای مطرح کردن آمادهتر بود. معاونتهای سینمایی، هنری، فرهنگی و جهانگردی گزارش خود را خدمت ایشان عرض میکردند و از راهنماییهایشان استفاده میکردند.
از فرصتی که در اختیارم گذاشتید، متشکرم.
+ نظری برای این مطلب وجود ندارد.
افزودن