زنان در روزنامه سرمایه -دو

زنان روزنامه نگار به خودی خود در حاکمیت مردانه روزنامه های ایران با چالش های زیادی روبرو هستند،چه برسد به اینکه این زنان در روزنامه ای که کار می کنند صفحه های ویژه ای را نیز با موضوع زنان منتشر کنند و یا به هرصورت برای انعکاس اخبار زنان تلاش کنند .

[فریده غائب->http://www.faridaa.blogfa.com/] ،خبرنگار حوزه زنان که در تمام سه سال گذشته از یاران جدی و پرشور گروه اجنماعی و بویژه صفحه زنان روزنامه سرمایه بوده ،در این باره می نویسد:

” انعکاس اخبار زنان و آنچه به عنوان خبر نهایی در صفحات کاغذی روزنامه ها می بینیم تمام واقعیت نیست.حاکمیت گفتمان مردانه در این حوزه خودش را فاش می کند و نقد این گفتمان را بر نمی تابد و سعی می کند در انعکاس آن اخلال ایجاد کند. خبرنگاران و روزنامه نگاران حوزه زنان بیش از حوزه های خبری دیگر طعم سانسور و حتی نگاه تمسخرآمیز اطرافیان را حس می کنند.خبرنگارانی که در این حوزه کار می کنند با فشار مضاعفی مواجه اند که تنها علاقه و دغدغه داشتن سبب می شود این دختران و زنان در این حوزه بمانند و کار کنند.”

من و برخی از همکارانم در گروه اجتماعی روزنامه سرمایه (از جمله[ ترانه->http://taran.blogfa.com/] و فریده ) نه فقط می کوشیدیم در صفحه زنان تبعیض های جنسیتی و نگاه مردسالارانه را نقد کنیم که بیشتر روزها چاره ای نداشتیم جز اینکه نگاه مردسالارانه مدیران و همکاران خود را نیز به چالش بکشیم.

اینکه یک زن باشی بیشتر اوقات به خودی خود در محیط کاری ات برایت دردسر درست نمی کند.دردسر از جایی شروع می شود که بخواهی یک زن مستقل باشی و با استقلال و اعتراض هایت روابط قدرت نظام مردسالارانه را به نقد بکشی.
می توانی به جای زنی که روابط قدرت و بازتولید آن را در محیط کاری به نقد می کشد ،زنی باشی که تصویری مثبت از خود به مردها ارائه می دهد و هرجور شده حمایت مردان قدرتمند را در محیط کاری اش به دست می آورد.مردان قدرتمندی که می توانند در ارتقا شغلی یا مالی به تو کمک کنند.

روزی یکی از همکارانم مرا به گوشه ای کشید و گفت :”مدتها بود که به این فکر می کردم چرا اغلب مردان صاحب قدرت در این روزنامه و یا روزنامه های دیگر از تو و زنانی مثل تو خوششان نمی آید.”

گفتم :”خب .جوابش را پیدا کردی؟”

گفت :”فکر می کنم بله.تو و زنانی مثل تو نه فقط حمایت مردان را طلب نمی کنید بلکه در رو در رویی با آنها از موضع کاملا برابر آنها را نقد می کنید .خیلی از این مردان نه فقط نقد خودشان را توسط شما دوست ندارند بلکه دوست دارند شما زنان از موضع ضعف از آنها طلب کمک و یاری کنید ،اما شما این کار را نمی کنید.”

تا حدی حق با این همکار محترم بود که از قضا خودش یک مرد است .در روزنامه سرمایه نیز مثل اغلب روزنامه های دیگر و اغلب محیط های کاری در ایران (و لابد هرجای جهان ) زنانی بودند که سعی می کردند هر جور شده مطابق فرهنگ مردسالار قدم بردارند و منافع مردان صاحب قدرت را چنان بپذیرند که منافع خو د را به تدریج با منافع آنها یکسان بدانند.در چنین شرایطی یک راهبرد که خیلی خوب جواب می دهد این است که از موضع کاملا ضعف در برابر مدیران مرد ظاهر شوی و با روش های مختلف از آنها بخواهی که حامی تو باشند .حتی می توانی گریه کنی و تصویر خیلی بدبخت از خودت ارائه بدهی .خیلی از مردان با وجود اینکه می گویند از گریه زنان خوششان نمی آید اما اگر از موضع ضعف در برابرشان اشک بریزید و از آنها کمک بخواهید ،به احتمال خیلی زیاد شما را زیر بال و پر خود خواهند گرفت .فقط مهم این است که روابط قدرت آنها را با رفتارهای اعتراض آمیز خود به چالش نکشید.البته روش های دیگری هم وجود دارد که برای خیلی ها قابل حدس است و از شرحش در اینجا صرف نظر می کنم.

من و اغلب همکارانم در گروه اجتماعی و زنان روزنامه سرمایه هر روز مجبور بودیم به مدیران خود اعتراض کنیم .اعتراضی که گاه به یک جنگ شبیه می شد.اعتراض به همه چیز ،از سانسور خبرهایمان بگیر تا روابط غیر شفاف و غیر دمکراتیک در روند تصمیم گیری در باره تیتر های صفحه اول روزنامه و تا نگاهی که به زنان و موضوع زنان داشتند و تا مسائل صنفی. اعتراضی که مرزی نداشت .و راستی کدام صاحب قدرت اعتراض را دوست دارد؟صاحب قدرتی که در حاکمیت روزنامه ” سردبیران” و دیگر کارفرماهایت هستند. هیچ کس یک معترض را دوست ندارد ،بویژه اگر این معترض یک زن باشد. چرا که در نظام سنتی و پدرسالار جایی برای زن معترض وجود ندارد اصلا زن را چه به اعتراض آنهم اعتراض به مردان .

راستش ،ما ناآرامی دردناکی را تجربه می کردیم .ما از موقعیت نامناسب خود در روزنامه سرمایه کاملا با خبر بودیم و با این وصف آنجا مانده بودیم تا شاید بتوانیم تغییری کوچک ایجاد کنیم.مانده بودیم چون کارمان را دوست داشتیم ،چون صفحه زنان را دوست داشتیم .چون اتعکاس اخبارهای زنان ، حقوق بشر ،دانشگاه و … را دوست داشتیم . من و همکارانم در تمام سالهایی که در مناسبات ناعادلانه حاکم بر روزنامه ها ی ایران کار کرده بودیم ،به تدریج آگاهی خود را بالا برده بودیم و هر روز نسبت به این مناسبات ناعادلانه حساسیت بیشتری پیدا می کردیم ،همین آگاهی و حساسیت ها بود که هر روز ما را معترض تر می کرد .اعتراض هایی که گرچه احساس خوبی به ما می داد، اما تحمل چنین محیطی هر روز سخت تر و سخت تر می شد .به همین دلیل هر روز در همان حال که با هیجان و پویایی زیاد برای صفحه های زنان و جامعه مطلب آماده می کردیم،لحظه های درد آوری را نیز می گذراندیم.دردی که با دیدن بی تفاوتی همکارانمان گاه بیشتر هم می شد.دیدن زنانی که سعی می کردند خود را از حمایت مردان قدرتمند محروم نکنند و مردانی که در اعتراض هایی که ما به مناسبات ناعادلانه حاکم بر روزنامه می کردیم ،بی تفاوت بودند.اعتراض هایی که برای منافع آنها نیز نیز مفید بود .حتی دردناک بود که برخی از این مردان و زنان در گوشه و یا در خفا از ما حمایت می کردند، اما در مقابل مدیران جز سکوت پیشه نمی کردند و البته کسانی نیز برای حفظ موقعیت خود جوری موضع می گرفتند که گویی مناسبات ناعادلانه کاملا بر حق و عادلانه است.

کسانی هم بودند که می گفتند این اعتراض ها وضع را بدتر خواهد کرد و به ما که معترض بودیم ، می تاختند .انگار که همه مشکلات ناشی از اعتراض ما بود!

فریده در وبلاگش [خاطره ای->http://www.faridaa.blogfa.com/post-91.aspx] را بازگو کرده است :” به یاد می آورم آن روزی را که در شورای تیتر،سرمایه گذار روزنامه مستقیما به روزنامه نگاران حاضر در جلسه توهین کرد و همه سکوت تحویلش دادند و من اعتراض کردم. آن لحظه از یادم نمی رود که در برابر اعتراض من ، آن مدیر محترم در حضور اعضای شورای سردبیری و دیگر همکارانم مرا از اتاق بیرون کرد و دیگران هیچ نگفتند.”

پس از اعتراض جسورانه فریده برخی از کسانی که خود نیز در آن جلسه مورد توهین قرار گرفته بودند ، به او معترض شدند :”چرا اعتراض کردی ؟نباید هیچ می گفتی؟این اعتراض ها چه فایده ای دارد جز اینکه کارفرما را جری تر کند.”

فریده بارها از من پرسید “چرا افرادی که خود نیز مورد توهین قرار گرفته بودند ، به من معترض بودند نه به کسی که به آنها توهین کرده بود؟” .گفتم :” فریده عزیز !شاید اعتراض تو سکوت آنها را زیز سوال می برد.شاید چون با اعتراضت فاش گفتی که آنها جرات اعتراض را ندارند.اگر تو نیز سکوت می کردی شاید در برابر وجدان خود آسوده تر بودند.”

[زنان در روزنامه سرمایه -بخش یک->http://www.zhila.org/spip.php?article121]

نوشته‌های مشابه

+ There are no comments

Add yours