نامه امیر عزیزم

هیچ وقت از خواندن یک نامه اینقدر خوشحال نشده بودم که از خواندن نامه امیرعزیزم که تازه خواندن و نوشتن را یاد گرفته است.هنوز هفت سالش نشده و هنوز کلاس اول را تمام نکرده است .چند روز پیش برای من ،بهمن و ترانه جداگانه نامه هایی نوشته بود .یکی -دو تا غلط املایی هم داشت اما به همه ی ما این نامه ها خیلی چسبید.نامه هایی کوتاه اما سرشار از مهر و محبت .

مثلا در بخشی از نامه اش برای من نوشته است :”خاله ژیلا شما خیلی مهربانی و چیزهایی را که من می خواهم شما برای من می خرید و پول هایت هروم می شود.” لابد منظورش حروم بوده!

امیر همان خواهر زاده شیرین زبانی است که وقتی بعد از ماجرای ۱۳ اسفندماه از زندان بیرون آمدم به طرفم دوید و
با همان لحن همیشگی و شیطنت آمیزش به من گفت :

“می خوام برم و به پلیس ها بگم: آقای پلیس متشکرم”

هم من و هم دوستانی که دوره اش کرده بودند با تعجب پرسیدیم :یعنی چی؟از چی متشکری؟

با همان لحن کودکانه اش گفت :می خوام بگم متشکرم که خاله ژیلا و دوستانش را بردید زندان.

خنده مان گرفت ،هم من و هم دوستان.

پرسیدم :چرا امیرجان ؟یعنی اینقدر خوشحال شدی که ما را گرفتند و به زندان انداخنتد که می خواهی از پلیس تشکر کنی ؟
در همان حال که انگشت نشانه اش را توی هوا تکان می داد ،با لحنی متفاوت از قبل گفت :”می خوام خجالت بکشند.”
از اطرافیانم که پرسیدم چه کسی این جمله را به امیر کوچولو یاد داده ، همه متعجب نگاهم کردند :”عجیب است ،هیچ کس.”
ماجرا را در [مطلبی->http://mag.gooya.eu/columnists/archives/058322.php] که به خاطر علی فرحبخش ،همکار روزنامه نگارم نوشته بودم ،نقل کرده ام.

نوشته‌های مشابه

+ نظری برای این مطلب وجود ندارد.

افزودن