این یعنی ملاقات کابینی

باز هم دوشنبه، باز هم روز ملاقات زندانیان سیاسی در اوین، روز ملاقات کابینی …و این بار به دلیل کمبود جا عده ای از ما را مجبور کردند که پشت کابین‌هایی بنشینیم که میله های آهنی داشت، یعنی آن شیشه های قطور دو جداره کم بود این میله‌ها هم اضافه شد.

فضای ملاقات تلخ بود، عاطفه می‌گفت شش ماه هست ملاقات حضوری نداشته، فرزانه می‌گفت که چقدر ملاقات از پشت این میله‌ها آزار دهنده تر است.

اصلاً، می‌دانید، یک جورهایی فضای سالن ملاقات تلخ است، با آن شیشه های دو جداره ی کدر، با آن میله های کلفت فلزی، با آن تلفن‌هایی که خش خش می‌کنند و تو باید صدای عزیزت را از آن پشت بشنوی…و آن شاسی لعنتی روی گوشی تلفن که زندانی موقع مکالمه باید مدام با انگشتش روی آن فشار بدهد و گاهی از خستگی شدید انگشت که کنار می‌رود صدایش قطع می‌شود. می‌گویند این شاسی‌ها مربوط به شنود تلفن است، باید سیستم عقب مانده ای باشد این جور شنود …یعنی نمی‌توانند سیستمی طراحی کنند که زندانی مجبور نباشد در تمام زمان مکالمه دستش را روی این دکمه فشار بدهد.

فضای سالن ملاقات نور کم دارد، یک جور تاریکی غم افزا دارد، صندلی‌ها برای نشستن خانواده‌ها و زندانی‌ها کم است و هر بار تعدادی مجبورند در تمام طول ملاقات بایستند. چند بار به مسوولان اعتراض کرده‌ایم که چرا تعداد لازم و کافی صندلی در سالن ملاقات نیست، مگر هزینه خرید این صندلی‌های دست دوم پلاستیکی چقدر است؟

فضای سالن ملاقات دل آزار است، با آن صندلی‌های کثیف که انگار سال‌ها شسته نشده است. این هفته به مسوول سالن ملاقات گفتم اجازه بدهید که خودمان وسایل شوینده بیاوریم که این صندلی‌ها را بشوییم.

عاطفه می‌گوید:وضعیت این سالن ملاقات، کرامت انسانی را خدشه دار می‌کند.

ملاقات تمام می‌شود و عاطفه می‌گوید: چقدر رفتنشان امروز تلخ‌تر از همیشه بود.

رفتن زندانی‌ها را می‌گوید.

هنوز داشتم با بهمن حرف می‌زدم که پرده لعنتی پایین آمد و صدای تلفن قطع شد، مدت‌هاست که همین طور است و جمله‌ات نیمه تمام می‌ماند و تا ملاقات بعدی یادت می‌رود که آن پرده کجای جمله‌ات را قطع کرد که دوباره ادامه‌اش بدهی، اصلاً همین که پرده پایین می‌افتد همان موقع یادت می‌رود چه داشتی می‌گفتی…

قبل از اینکه پرده پایین بیاید، دستم را روی شیشه ی دو جداره گذاشتم و بهمن هم از آن سو، از پشت دو شیشه قطور درست دستش را گذاشت همان جایی که من دستم را گذاشته بودم.

این یعنی ملاقات کابینی…

نوشته‌های مشابه

+ There are no comments

Add yours