دلم می گیرد از این همه ظلم

سارا در مسیر بازگشت از سالن ملاقات اوین از من می‌پرسد:با موضوع نبودن بهمن در خانه کنار آمده ای؟با زندان بودنش؟

می‌گویم : بعد از سه سال یک جورهایی کنار آمده‌ام اما با ظلمی که بر او می‌رود نه.

نگاهم که می‌کند، می‌گویم :می‌دانی!وقتی می‌دانی همسرت چقدر بی گناه است اما محبوس شده، با این همه ظلم سخت است کنار آمدن.وقتی می‌دانی نه فقط گناهکار نیست که انسان شریف و پاکی هست که جز خوبی و خدمت کاری نکرده، نمی‌توانی با این ظلم به این راحتی‌ها کنار بیایی…وقتی می‌دانی که همه جرمش نوشتن چند مقاله انتقادی علیه سیاست‌های غلط اقتصادی دولت احمدی نژاد بوده، نمی‌توانی با این ظلم کنار بیایی و بدتر از همه وقتی می‌بینی که پیش بینی‌هایش در باره تبعات عملکرد غلط اقتصادی این دولت هر روز بیش از بیش آشکار می‌شود، دلت می‌گیرد از این همه ظلم…

گاهی خیلی دلم می گیرد از این همه ظلم.از این همه ظلمی که بر بهمن و همه زندانیان سیاسی می رود.

نوشته‌های مشابه

+ نظری برای این مطلب وجود ندارد.

افزودن