گفت و گوی من با یک برادر سایبری

به تازگی هویت‌های جعلی با عکس‌های تقلبی در فیس بوک زیاد شده، اغلب این هویت‌های جعلی عکس زنان زیبا را به عنوان پروفایل خود می‌گذارند.تا به حال با موارد زیادی از این نوع هویت‌های جعلی در فیس بوک مواجه بوده‌ام.می گویند تلاشی جدید از سوی نهادهای خاص برای شناسایی افراد و کسب اطلاعات و همین طور پیشبرد برخی از اهداف خاص است.

تازه‌ترین مورد کسی بود که عکس یک هنرپیشه نه چندان معروف اما زیبا را به عنوان عکس خودش گذاشته بود و وانمود می‌کرد صاحب آن عکس است.با تلاش زیاد در حال پیدا کردن دوست برای خودش بود و نزدیک به صد تا هم دوست پیدا کرده بود.

به طریقی خودش را به صفحه من رسانده بود. کامنت های خاصی گذاشته بود و به قول خودش جواب سوا لاتش را می‌خواست.من که هنوز از موضوع سر در نیاورده بودم ابتدا خیلی جدی شروع کردم جواب سؤالاتش را دادند
مثلا با لحن طلبکارنه ای پرسیده بوده :چرا با وجود اینکه مطلب می‌نویسی تو را به زندان نمی‌برند؟من برایش نوشتم : من در اعتراض به سی سال محرومیت از حرفه روزنامه نگاری به دیوان عالی کشور شکایت کرده‌ام و با پذیرش شکایت من اجرای حکم من فعلاً متوقف شده تا دادگاه جدید برایم تشکیل و حکم صادر شود،البته فکر نمی‌کردم علاوه بر اینکه شوهرم سه سال در زندان است من هم باید در زندان باشم تا شما راضی شوید.ضمن اینکه سابقه چهار-پنج بار بازداشت و زندان را دارم.یعنی چند بار دیگه باید به زندان بروم؟!

همین جور به سوالات تخریبی ادامه داد و من هم در آغاز سعی می‌کردم پاسخ‌های جدی برای ایشان بفرستم.تا اینکه چند تا از دوستان فیس بوکی به من هشدار دادند که این یک آی . دی جعلی است و ربطی هم به صاحب عکس ندارد و از برادران مشکوک است.

از اینجا به بعد تصمیم گرفتم کمی باهاش کل کل کنم و سر به سرش بزارم و سپس بلاکش کنم.
گفت و گوی مسرت بخشی بود.

برایش اول از همه نوشتم :

خوشحالم که خود تون هم می دونید زندانی سیاسی بودن چقدر در این نظام باعث افتخاره..حتی یکبار هم برای بازجوها نوشتم این چه نظامی است که تبرئه شدن در آن نشانه شرمساری شده است و مردم ترجیح می‌دهند حکم‌های سنگین‌تر از شما بگیرند.

و بعد کلی کامنت گذاشت که مقصر تبعید شدن مجید دری و ضیا نبوی و شهادت هدی صابر و …چی و چی ما بوده‌ایم…و بعد هم گفت انگیزه شماها از مبارزه و این جور کارها در یافت کمک مالی است.

اشاره کرد به اینکه بهمن دو سال پیش عامل اعتصاب غذای آن هفده نفر بوده و ماجرا از درگیری در سالن ملاقات شروع شده بود و من که یکهو یادم رفته بود این خانم فقط یک هویت جعلی است با خودم گفتم چه اطلاعات سیاسی بالایی دارد این خانم بازیگر زیبا.

اعتصاب غذای هفده نفر را دو سال پیش یادتان هست؟از آن جا شروع شده بود که تعدادی از ماموران اوین به بهمن و دیگران اهانت کرده بودند و بهمن و چند نفر دیگر از جمله کیوان در اعتراض به این اهانت ملاقات را تحریم کردند.بعد منجر به انتقالشان به انفرادی شد که اعتصاب غذای هفده نفر از جمله بهمن و کیوان و مجیدها را به دنبال داشت.می‌گفت چرا اون موقع کیوان و مجید تبعید شدند اما بهمن تبعید نشد(یعنی چرا بهمن با تاخیر تبعید شد)

دوستی در کنارم نشسته بود که به من گفت به خدا ابلهی اگر جدی جوابش رو بدهی، بیا یک ذره بخندیم.من هم به طور خلاصه در جواب برادرمون نوشتم : من و بهمن از بچگی از کیوان خوشمون نمی اومد بعد همون موقع که هفت –هشت سالمون بود نشستیم یک برنامه ریختیم که اول برادرهاش رو سال ۶۰ اعدام کنند و بعد هم خودش رو فرستادیم اوین و بعد هم رجایی شهر…بعد هم دیدم بهمن پر رو شده گفتم که وقتشه بهمن رو بفرستم رجایی شهر..پر روتر بشه می فرستیمش زندان زابل پیش کوهیار:)بیست روز توی یک انفرادی یک و نیم در هشتاد آب خنک خورد.دیدی؟

بعدش برادر….به شکل‌های مختلف بارها تکرار کرد که انگیزه شماها از مبارزه و این جور کارها در یافت کمک مالی است(لابد هم کمک از سیا)..و برو کمک‌هایت را سر وقت بگیر.البته گفت فقط زندانی‌های خودی کمک می‌گیرند و من نفهمیدم زندانی خودی برای کی؟

که این بار برایش نوشتم :

آره!ما می‌خواستیم یک ویلا توی سفید کنار بخریم…به پول نیاز داشتیم…می دونی که کمک‌ها چقدر کمه..لازم بود چند نفر رو تبعید کنیم و هاله سحابی و هدی صابر رو هم شهید کنیم..الان بری سفید کنار می تونی ویلای ما رو ببینی دیگه..بعد هم قراره در جزایر هاوایی ویلا بخرم… دیگه حالا خود بهمن رو هم به رجایی شهر تبعید کردم و بیست روز هم فرستادمش انفرادی محکومان به اعدام تا حالش جا به یاد :)…. چون خودم می‌خواستم یک ماشین مدل بالا بخرم:)

من می‌نوشتم و دوستم قاه قاه می‌خندید، با خنده های دوستم تشویق شدم و برای برادر نوشتم :
تازه دیدی چقدر برنامه ریزی بهمن دقیق بود:که منجر به اعتصاب غذای هفده نفر شد…بعدش هم که مجید رو بردند بهبهان…آخه می دونی مجید صمیمی‌ترین دوستش بود…و خب قرار بود ما یک ویلای جدید بخریم…باید چی کار می‌کردیم آخه؟

بعد هم برایش نوشتم : اگه می‌خواهی به جز تبعید مجید و کیوان وضیا، قتل امام حسین رو هم قبول کنم؟….اما دیگه باید بلاک (مسدود) ات کنم خوش تیپ..برو زحمت بکش یک چند تا آی دی جدید جعلی برای خودت باز کن یک ذره اضافه کاری بگیری و زحمت بکش تا حقوق ات حلال باشه.

برایش نوشتم : البته واقعا کار خسته کننده ای داری و من هیچ وقت نمی‌خواهم جای شما باشم برادر…پرونده سازی برای آدم‌ها و در ارتباط بودن با بازجوها خیلی کار سختیه به خدا و شنیدم برای فعالیت‌های سایبری ساعتی هفت هزارتومان می‌گیری…خب کمه دیگه

و البته چند بار هم تاکید کردم اینقدر پشت عکس زنان زیبا سنگر نگیرید.لااقل پشت عکس مردان زیبا پنهان شوید!!

دوستم راست می گفت .بحث جدی با او لازم نبود.چون به قول شاملو :سخت است فهماندن چیزی به کسی که به خاطر نفهمیدنش پول می گیرد.

نوشته‌های مشابه

+ There are no comments

Add yours