غم و باز هم ناکارآمدی در امداد رسانی سریع به زلزله زدگان

زلزله در آذربایجان شرقی، قلب آدم را می فشارد…غم و غم….و باز کوتاهی و ناکارآمدی مسوولان در امدادرسانی سریع به زلزله زدگان …و انسان هایی که زیر آن آوارها آخرین تلاش شان را برای زنده ماندن می کنند و ثانیه ها را برای دریافت کمک می شمارند.کمکی برای زنده ماندن.

یاد زلزله بم می افتم که سریع به عنوان خبرنگار روزنامه یاس نو خودم را به آنجا رساندم، چقدر همه چیز تلخ بود و تلخ

حالا شرایط خیلی فرق کرده و متاسفانه نمی توانم خودم را برای تهیه گزارش به آنجا برسانم

دوباره تصاویر زلزله بم از مقابل چشمانم رژه می رود، تصاویری که تبدیل به [گزارش->http://www.zhila.net/spip.php?article157] شد

من هنوزهم بعداز این همه روز از خودم می پرسم:بر زنده مانده های زیر اوارها چه گذشت؟ چند ساعت و چند روز آن زیرآوارمانده ها تلاش کردند از میان گلوی بی رمقشان آخرین فریادها را بیرون بدهند ،با این امید که شاید کسی دستشان را بگیرد و از زیر خاک بیرون بکشد…اما صد افسوس که کسی حتی صدایشان راهم نشنیدچه برسد به اینکه دست یاری به سوی شان دراز کند.

و هنوز همچنان صدای” زهرا” ،زن ایرانی که با هزار زحمت خودش را از هلند به بم رسانده بود ،توی مغزم می پیچد: “وقتی به بم رسیدیم حتی کسی نبود که به ما بگوید چکار کنیم..امدادگران خارجی با آن همه توان و امکان هاج و واج مانده بودند که چه کنند..نه نقشه ای از شهر داشتند و نه حتی یک راهنما و مترجم…توان بسیاری از انها هدر رفت ،توانی که شاید می توانست نجات بخش ان زیر خاک مانده ها باشد. شاید می توانستیم خیلی ها را نجات بدهیم…خون خیلی از زیر خاک مانده ها بر گردن کسانی است که می توانستند کاری بکنند اما از روی بی برنامگی و بی تدبیری هیچ نکردند.”

لینک گزارشم از بم که حدس می زنم سطح ناکارآمدی ها در کمک به قربانیان تفاوت چندانی با آن موقع نکرده

[بر “زیرآوارمانده “ها چه گذشت؟->http://www.zhila.net/spip.php?article157]

نوشته‌های مشابه

+ There are no comments

Add yours