مخصوصا اگر سرود آزادی باشد

به دعوت کمپین ده روز با بهاره، به عنوان هم بندی سابق بهاره هدایت، مطلبی کوتاه برایش نوشته ام

بهار ، وقتی تو را در زندان دیدم چند سال بود که آنجا بودی، آدم‌های زیادی می‌آمدند و می‌رفتند و تو می‌ماندی.یک‌بار بهت گفتم دلت نمی‌گیرد این همه آدم‌ها آمدند و رفتند و باز تو ماندی.باید حس تلخی باشد.نه؟هیچ‌وقت نترسیدی همه بروند و فقط تو بمانی.

گفتی، نه ژیلا!نمی‌دانی چه لذتی دارد دیگران را برای آزادی آماده کردند، ساکشان را می‌بندی، راهشان می‌اندازی تا دم بند، بدرقه‌شان می‌کنی تا دم در…باز هیجان‌زده شدی و ذوق‌زده گفتی:نمی‌دانی چه لذتی دارد دیگران را بدرقه کنی برای لحظه آزادی. بهاره، تو خیلی‌ها را بدرقه کردی و آن‌ها از آن در بزرگ زندان اوین بیرون رفتند، رفتند و دوباره تو ماندی و تو هنوز هم ذوق می‌کنی که دیگران را برای رفتن به خانه، آماده می‌کنی، ساکشان را تند و تند می‌بندی، ساکشان را از دستشان می‌گیری و تا دفتر بند می بری و برایشان سرود می‌خوانی، سرود آزادی…و چقدر خوب شعر و سرود می‌خوانی…مخصوصاً اگر سرود آزادی باشد.

بهاره، چه وقت دیگران تو را راهی خانه خواهند کرد؟خانه‌ای برای همیشه‌ی تو و امین.

برای دیدن مطالب سایر هم بندی های بهاره، لینک زیر را ببینید

[نوشته های هم بندی های اوین برای بهاره هدایت->http://www.ir-women.com/spip.php?article10981]

نوشته‌های مشابه

+ There are no comments

Add yours