ملاقات، گل و زندانی های بدون مرخصی

امروز آخرین ملاقات زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر در سال ۹۲ بود، و در کمال ناباوری مسوولان زندان اجازه داده بودند که خانواده ها برای زندانیان خود یک کیلو شیرینی و چند شاخه گل یا یک گلدان کوچک گل ببرند و این چقدر باعث شادی من و دیگر خانواده ها شد.من که از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شده بودم بدو بدو رفتم و یک کیلو شیرینی مربایی که بهمن خیلی دوست دارد به اضافه یک گلدان گل که خیلی قشنگ بود اما اسمش را نمی دانم خریدم.ملاقات کابینی بود و نمی توانستم خودم گل و شیرینی را به دست بهمن بدهم.اول از پشت شیشه گل و شیرینی را نشانش دادم و آخر ملاقات یکی از ماموران آن را از دست من گرفت تا به بهمن برساند.

از بهمن در باره برنامه های این روزهایشان پرسیدم که گفت دیروز درهای هواخوری را زودتر از موعد بستند تا نتوانیم چهارشنبه سوری بگیریم.اماقرار است روز اول عید همه با هم در حیاط بند غذا بخوریم… با غصه ی زیاد از سختی شرایط زندان برای آن دسته از زندانیان سیاسی رجایی شهر گفت که سالهای سال است که در زندان هستند.حتی تصورش هم سخت است که عمر فقیه پور امسال چهاردهمین نوروز، محمد نظری بیست و یکمین نوروز ، سعید ماسوری چهاردهمین نوروز، خالد فریدونی چهاردهمین نوروز، حاج کریم معروف عزیز هفدهمین نوروز، حسین حمزه شجاع دوازدهمین نورو و عثمان مصطفی پور بیست و چهارمین نوروز خود را در زندان می گذرانند . تعداد این این افراد در زندانهای سراسر ایران خیلی بیشتر از آن است که بهمن نام همه شان را بداند و به من بگوید….تصورش هم سخت است : هفده سال و هجده سال و بیست سال و بیشتر در زندان، آن هم وقتی نمی دانی چند سال دیگر در زندان خواهی ماند…
زندانیان سیاسی که سالها بدون مرخصی در زندان اند و نوروزشان را در زندان رجایی شهر می گذرانند، هم خود و هم خانواده شان شرایط دشواری دارند:از زانیار و لقمان مرادی گرفته تا مجید توکلی و کیوان صمیمی و رسول بداغی و …و خیلی های دیگر از جمله زندانیان بهایی…

نوشته‌های مشابه

+ There are no comments

Add yours