نخستین بار در انتخابات ریاست جمهوری نهم بود که به طور علنی سوالاتی در باره اعدام های سال شصت و هفت در داخل ایران مطرح شد.این سوال بارها در جلسات انتخاباتی که توسط جبهه مشارکت و با حضور کاندیدای اصلاح طلب شان دکتر مصطفی معین برگزار می شد ، از سوی روزنامه نگاران مطرح شد.به خوبی به یاد می آورم که بیان این پرسش در آن روزها با شگفتی و حیرت زیاد روبرو می شد ،هم شگفتی دعوت کنندگان و هم مدعوین .چند روزنامه نگار از دکتر معین و سایر اصلاح طلب ها در خواست می کردند که موضع شان را خیلی صریح در باره این اعدام ها بیان کنند و بگویند که نقش شان در آن ماجرا چه بوده؟نقشی نداشته اند یا داشته اند ؟و اگر نداشته اند کافی نیست و باید بگویند چرا سکوت کرده اند.
و کسانی نیز به پرسش کنندگان نهیب می زدند :” مگر شماها که این سوالات را می پرسید ، احتمال وجود دستگاههای شنود را در اینجا از خاطر برده اید؟”
در نشست وبلاگ نویسان با مصطفی معین که در سالن تلاش در چهار راه پارک وی تهران برگزار شد ،این سوال توسط وبلاگ نویسان خیلی جوانی مطرح شد که شاید سال شصت و هفت کودکانی سه یا چهارساله بیشتر نبودند و این بیشتر به حیرت بقیه می افزود.البته این پرسش ها هرگز امکان نشر در روزنامه های اصلاح طلب که آن روزها منتشر می شد ،نیافت.
موضوع اعدام های سال شصت و هفت حتی موضوعی نبود که در بهار مطبوعات که پس از دوم خرداد آغازشده بود،مجال طرح در روزنامه های اصلاح طلب آن روزگار را پیدا کند.اصلا آن روزها حتی به فکر خیلی از روزنامه نگاران شاغل در این روزنامه ها امکان طرح این موضوع خطور هم نمی کرد. خط قرمزی عجیب و غریب برایش وجود داست.موضوعی که حتی طرحش به ساده ترین شکل ممکن هم تابو بود.شاید به همین دلیل بود که چهار سال پیش طرح این پرسش ها بدون اینکه با پاسخ مشخصی از سوی مخاطبانش همراه باشد برای خیلی ها یک دستاورد و غنیمت محسوب می شد.دستاوردی که کسانی آن را حاصل دوران هشت ساله اصلاحات می دانستند.
این روزها اما در انتخابات دهم این سوال بیشتر از چهار سال پیش مطرح می شود و به نشست های بزرگتر نیز راه پیدا کرده است .چهار سال پیش کسانی دلشان به شنیدن این سوالات خوش بود و حتی اصرار زیادی به کاندیدای اصلاح طلبان برای پاسخ دادن نمی کردند اما امروز در نشست های مختلف خیلی ها از جمله دانشجویان با اصرار بیشتری پاسخ طلب می کنند.
سوالات نماینده انجمن اسلامی بابل در دانشگاه مازندران از میرحسن موسوی یکی از نمونه های بارز این مدعاست.او در یک میتینگ انتخاباتی با حضور چند هزار دانشجو پرسید:
“شما و ما می دانیم که به گفته آیت الله منتظری قائم مقام وقت رهبری بیش از ۴۸۰۰ زندانی سیاسی در سال ۶۷ بدون محاکمه اعدام شدند در حالی که دادگاه جمهوری اسلامی آنها را به زندان محکوم کرده بود . شما در آن زمان نخست وزیر ایران بودید.رئیس دولت و شخص سوم مملکت. مسئول دفاع از حقوق ملت. چه توضیحی درباره سکوتتان دارید؟ آیا این سکوت به معنای رضایت شما بود؟ باز هم تاکید می کنیم با صراحت پاسخ دهید.؟”
میرحسین نیز همچون اصلاح طلبان چهار سال پیش پاسخی به این پرسش نداد اما شاید تکرار پرسشها بود که او را مجاب کرد که در دانشگاه کرمان به این سوال پاسخ بگوید.
موسوی گفت :”گفته میشود در زمانی که آن اعدامها صورت گرفت من نخستوزیر کشور بودم و کاری نکردم! باید توجه کنیم که مسئله تفکیک قوا در کشور از ابتدای انقلاب وجود دارد. میتوانید از من راجع به عملکرد قوه مجریه در دوران جنگ سوال کنید و من با شفافیت، صراحت و صداقت پاسخ خواهم داد. نمیشود بدون نگاه به موقعیتها، ظرفیت زمانی و وقایع مختلف این سوال از من پرسیده شود. سوال مربوط به من را بپرسید، حتما پاسخ خواهم داد».
کسانی به خاطر این پاسخ میرحسین را به طفره رفتن محکوم کردند و کسانی هم گفتند همین که میرحسین ار این اعدام ها دفاع نکرده با توجه به شرایط زمانی و موقعیت ها که خودش نیز به آن اشاره کرده بود ،خوب است.
مصطفی تاج زاده نیز این روزها به این پرسش پاسخی داده است که در نظر عده ای پاسخ موسوی را بهتر جلوه داد.
او گفته :”بدون آنکه منکر نقش افراد خاصی در حکومت برای خشونت ورزی بشوم معتقدم آنان نقش حاشیهای در آغاز خشونت داشته اند، ولی نقش رهبری گروه هایی مانند “مجاهدین خلق” را در چرخه خشونت بسیار مهم میدانم . .. جالب آنکه در سال ۶۷ دو فاجعه رخ داد که در مورد یکی سکوت می شود و آن عملیات موسوم به “فروغ جاودان” یا “مرصاد” است. مسعود رجوی با فرا فکنی و برای فرار از جوابگویی به تحلیل و تصمیم غلط خود که چرا سرنوشت سازمان را به رژیم فاشیست صدام پیوند زد و به عراق رفت و با ایران جنگید و هرگز گمان نمی کرد که بین دو کشور صلح شود زیرا نتیجه آن را سرنگونی جمهوری اسلامی می دانست ، دائم مساله اعدام های سال ۶۷ را مطرح میکند .”
آقای تاج زاده !راستی اگر مثل چهار سال پیش همچنان سکوت می کردید بهتر از این پاسخ نبود؟
هرچه هست من هم مثل خیلی های دیگر فکر می کنم طرح این سوال ها به خودی خود برای جامعه ایران مفید است و به قول دوست عزیزی :روزی که این نوع سوالات تبدیل به سوال بخش بزرگی از جامعه ایران شد ،در آن صورت می توان انتظار پاسخ های صریح را نیز از کسانی مثل میرحسین داشت وفعلا انگار چاره ای نداریم جز اینکه فقط به طرح پرسش خشنود باشیم.
+ There are no comments
Add yours