به یاد آن هفده زندانی در تنهایی بی انتهای انفرادی

بهمن !بیست روز گذشت و تو هنوز در انفرادی هستی .البته این عدد دیگر زیاد نیست برای من و برای تو !برای تو که سال پیش ،همین موقع ها، سه ماه تابستان را در سلول انفرادی گذرانده ای .برای تو که وقتی بعد از مدتها تو را دیدم هیچ شکایتی از انفرادی نکردی و به جایش از تجربه های ناب انفرادی برایم تعریف کردی.

گویی هرگز نمی توانستی تنهایی بی انتهای انفرادی را در هیچ جای دیگر جهان تجربه کنی.می گویی همه زندگی ات را بارها و بارها در تاریکی سلول انفرادی مرور کرده ای و حالا احساس سبکی بیشتر می کنی .می گویی در همین بازخوانی زندگی ات بوده که به این نتیجه رسیده ای که باید پس از این مهربان تر باشی ،که صبورتر و متحمل تر باشی و مهم ترین تصمیم ات این است که پس از آزادی به سراغ کسانی بروی که شاید روزی به دلیلی هرچند کوچک از تو رنجیده باشند .که می خواهی مخالفانت را بیشتر از سابق دوست داشته باشی .این حرفها را تویی می زنی که در نزد دوستان و همکاران و خانواده ات به صبوری معروف هستی .

و حالا چرا باید برای تو تحمل ۲۰ روز انفرادی سخت باشد .مطمئن هستم باردیگر که ببینمت با آرامش زیاد از انفرادی برایم می گویی .می دانم که می گویی بعد از مدتها به این تنهایی احتیاج داشتی . می دانم آخرش بغض خواهی کرد و خواهی گفت تنها مشکلم این بود که دلم برای تو تنگ شده بود.

و من مثل همیشه به تو خواهم گفت :احساساتی نشو !

بهمن عزیزم ،سال پیش درست در همین روزها تو و بسیاری از بهترین دوستانت در سلول انفرادی بودید .بعدها فهمیدم که تو و اغلب زندانیان حوادث پس از انتخابات همه روزهای انفرادی را که گاه سه یا چهار ماه می کشید روزه گرفته اید .شنیدم بازجوها تعجب می کردند که این همه روزهای طولانی و بلند تابستان را ،آن هم در سلول های کوچک و گرم در حالی که حتی دریچه کوچکش نیز بسته بود ،روزه می گیرید.

می دانم قوی هستی ،اما نمیتوانم نگرانت نباشم .می دانم دوهفته لب بر آب و غذا بسته بودی و حالا تو چه وضعی داری ،بعد از یک اعتصاب غذای دو هفته ای ،آن هم با غذاهای بد زندان !

دیروز کسی در وبلاگش برای تو و همه یارانت در انفرادی نوشته بود:

هر جا چراغى روشنه، از ترس تنها بودنه – دلیرانمان درانفرادی تنهایند،چراغى برافروزیم

اسیران دربند ما، آن شانزده دلیر وطن، بیست روز است که گم شده اند. عیانند، فریاد میزنند، اما نه می بینیم آنان را و نه می شنویم از ایشان.

چراغی باید افروخت. .. چراغی باید افروخت و به دنبال گم گشته باید رفت .

و پیشنهاد داده بود به یاد همه شما که درتنهایی انفرادی های ۲۴۰ هستید ،چراغی برافروزیم.

اسامی آن هفده نفر

علی ملیحی فعال دانشجویی و عضو ادوار تحکیم وحدت، بهمن احمدی امویی روزنامه‌نگار، حسین نورانی نژاد روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت، عبدالله مومنی فعال دانشجویی و سخنگوی ادوار تحکیم وحدت، علی پرویز فعال دانشجویی، حمیدرضا محمدی فعال سیاسی، جعفراقدامی فعال مدنی،ضیا نبوی دانشجوی محروم از تحصیل، ابراهیم بابایی فعال مدنی، کوهیار گودرزی فعال حقوق بشر، مجید دری فعال دانشجویی، مجید توکلی فعال دانشجویی، کیوان صمیمی روزنامه‌نگار، غلامحسین عرشی و محمد حسین سهرابی‌راد زندانیانی هستند که پس از دو هفته اعتصاب غذا همچنان در انفرادی به سر می برند.

نکته : طبق آخرین خبرهای رسانه های سبز کیوان صمیمی هنوز در اعتصاب غذاست.

علاوه بر این شانزده نفر ، گفته می شود رضا ملک یکی دیگر از زندانی های بند ۳۵۰ نیز در انفرادی به سر می برد.

نوشته‌های مشابه

+ نظری برای این مطلب وجود ندارد.

افزودن