یلدای اوین سحری دارد/هرحکم بلند آخری دارد

یلدای سال پیش، در زندان اوین بودم.مریم، شبنم و لادن برای جشن شب یلدا کلی برنامه ریزی کرده بودند، خانم مهوش شهریاری هم دیوان حافظ به دست برای تک تک ما که دایره وار دور سفره یلدا نشسته بودیم، فال گرفت.مهوش خانم با چه حس اثربخش و عارفانه ای برای ما حافظ می خواند و وقتی شعر:یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور…آمد، چفدر همه به هیجان آمدند و مهوش خانم چه به بهی می گفت.یادش به خیر…

امسال من در اوین نبودم، اما همچنان خیلی از دوستانم آنجا بودند.باز هم شب یلدا را با روحیه ی خوب همیشگی شان جشن گرفتند.امسال یک گروه موسیقی هم داشتند، گروهی به نام اوستاک(تلخیص شده از واژه های اوین+رستاک).اوین که معلوم است چرا؟اما چرا رستاک؟اغلب زندانیان سیاسی زن آوازهای گروه موسیقی رستاک را دوست داشتند.یکی از سی دی های این گروه به داخل بند آمده بود .بارها و بارها این سی دی را با هم به تماشا نشستیم و از آن لذت بردیم.

نوروز امسال بود که برای برنامه های روزعید، گروهی از دخترها تصمیم به تشکیل یک گروه آواز گرفتند و به خاطر تعلق خاطرشان به گروه رستاک، ستاک را به ابتدای واژه اوین چسباندند و شد اوستاک (evestak)
آوازهای گروه اوستاک زنان اوین که در حیاط برنامه اجرا کردند بسیار زیبا و دلنشین بود، بویژه که با وسایل موجود در بند به طور سمبلیک آلات موسیقی هم درست کرده و در دست گرفته بودند:از قابلمه و سینی گرفته تا رخت آویز و تی و جارو و…)

اجرای برنامه اوستاک برای زنان زندانی نشاط زیادی آفرید و قرار شد در مناسبت های دیگر هم برنامه اجرا کند.

شنیدم گروه موسیقی زندانیان سیاسی زن به مناسبت شب یلدا برنامه داشته و یکی از ترانه هایی را که اجرا کرده بر وزن ترانه ی هوار، هوار گروه رستاک بوده…ترانه ای که بارها شنیده بودیم و از آن لذت برده بودیم.

شعر را دختر خوش ذوق و با استعداد بند، شبنم مدد زاده که در ضمن جوانترین و قدیمی ترین زندانی سیاسی زن هم هست، سروده و در آماده سازی دوستانش برای اجرا تلاش زیادی کرده

هر روز اوین عالمی دارد / در دلای ما غصه می کارد

اما دل چاره ای دارد/با غصه و غم تک نمی ماند

آی هوار هوار از دل غمگین

بنشین بر دل ما تا نشی غمگین

ما مست غمیم از خم(khom) زندان /با غصه پریم چون دل رندان

آی هوار هوار از دل غمگین

بنشین بر دل ما تا نشی غمگین

هم بندی نشین با غمت تنها/از پرده در آ با می و غوغا

این حسرت و غم چاره ای دارد/ تو خنده بزن شب نمی ماند

یلدای اوین سحری دارد/هرحکم بلند آخری دارد

بنشین بر دل ما تا نشی غمگین/امشب دل ما صفایی دارد

آی هوار هواربیا به بند ما

تو خنده ببین بر لبای ما

هم بندی نشین با غمت تنها/از پرده در آ با می و غوغا

این حسرت و غم چاره ای دارد/تو خنده بزن شب نمی ماند

آی هوار هواربیا به بند ما

تو خنده ببین بر لبای ما

با تن(ton) و کیلو می دهی(حکمم چند-سه بار تکرار)

غم رفتن تو را از( پای افکند-سه بار تکرار)

چرا می دهی، می دهی /می دهی، می دهی حکم

چرا می زنی، می زنی/می زنی یار

تو با حکم زیاد باز/همه ی بند زنان را

همه پیر و جوان را جانم/همه پیر و جوان را

با تن(ton) و کیلو می دهی(حکمم چند-سه بار تکرار)

غم رفتن تو را از( پای افکند-سه بار تکرار)

*دوستان عزیزم از اوین یکی از نمونه های سفره آرایی شب یلدای شان را برایم فرستاده اند که عکسش را می بینید

(لبو و شلغم)

نوشته‌های مشابه

+ نظری برای این مطلب وجود ندارد.

افزودن